۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

آیا عهد جدید و اناجیل کلام خداست؟

خدا به وسیله الهام است که مکاشفه خود را به انسان می رساند . نویسندگان کتاب مقدس زیر نفوذ روح القدس بود که توانستند پیام خدا را برشته تحریر در آورند ، بطوریکه آن پیام مصون از خطا بماند. کلیسای ما ایمان دارد که عهد عتیق و عهد جدید الهام شفاهی خدا و مکاشفه خدا به انسان بوده ، مصون از خطا و قانون کامل الهی جهت ایمان و رفتار می باشند .(دوم تیموتائوس 3: 15-17، اول تسالونیکیان 2: 13، دوم پطرس 1: 21).

اینک آن قسمت از کتاب مقدس را که پیش از همه پیرامون الهام صحبت می کند ، مورد بررسی قرار می دهیم .

دوم تیموتائوس 3: 7-15

کتبی که در اینجا مورد بحث است " مقدسه " نامیده شده ( آیه 15) ، و بدینوسیله از کتب دیگری که در دنیاست مجزا و متمایز می گردد . بطوری که در درسهای آینده مشاهده خواهیم کرد ، در بین یهودیان ، کتب مذهبی فراوانی وجود داشت ولی هیچیک از آنها الهام خدا تلقی نمی شد . پولس رسول در اینجا اشاره به کتبی می کند که ما آن را عهد عتیق می نامیم .

درآیه 16 ملاحظه می شود که این کتب مقدسه ، " از الهام خداست " . عبارتی که در داخل گیومه قرار دارد ، در یونانی فقط یک کلمه است :THEOPNEUSTOS که ترجمه دقیق تر آن ، اینست : " خدا دمیده " . پس مولف کتاب مقدس ، خود خداست . دم یا نفس خدا نشانه روح القدس است . پس می توان نتیجه گرفت که در اینجا اقنوم سوم تثلیث ، در

الهام بخشیدن کتاب مقدس فعال بوده است . در ارتباط با این آیات باید توجه ویژه ای به دوم پطرس 1: 21 شود : " زیرا که نبوت به اراده انسان هرگز آورده نشد ، بلکه مردمان بروح القدس مجذوب شده از جانب خدا سخن گفتند " . از این آیه چنین استنباط می شود که خدا خود منشأ کتاب مقدس است ، روح القدس عاملی است که توسط آن کتاب مقدس عطا شده ، و انسان وسیله ای است که به هدایت روح ، کتاب مقدس را برشته تحریر آورده است .

اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم ، آنچه پولس در دوم تیموتائوس 3: 15-17 می گوید ، فقط به عهد عتیق اطلاق می گردد. ولی اصول الهام شامل حال عهد جدید نیز می گردد ، زیرا پطرس رسول رساله های پولس را در ردیف " سایر کتب " قرار می دهد ( دوم پطرس 3: 16).

کلام معتبر ، مکشوف ، و ملهم خدا ، " می تواند تو را حکمت آموزد برای نجات ، بوسیله ایمانی که در مسیح عیسی است " (دوم تیموتائوس 3: 15) . کتاب مقدس از ابتدا تا انتها نقشه نجات بوسیله مسیح را که خدا برای انسان طرح کرده، ارائه می دهد . (یوحنا 5: 38، اعمال10: 43، رومیان16: 25 و26 را بخوانید ). و حکمت یا معرفت واقعی این نجات ، تنها بوسیله پیام کلام خدا میسر می شود (مزمور19: 7، 119: 98).

در دوم تیموتائوس 3: 16 می خوانیم که کتاب مقدس " مفید " نیز هست . سپس پولس رسول از چهارجنبه ، مفید بودن آن را تشریح می کند . دو جنبه اول عقیدتی و دو جنبه دوم عملی است . "تعلیم " برای بنیان گذاری حقیقت می باشد . " تنبیه " یا توبیخ بمنظور جلوگیری از عقاید غلط و اشتباه بکار گرفته می شود (اول تیموتائوس 5: 20، افسسیان 5: 13، یوحنا16: 8). تعلیم و تنبیه (توبیخ در تیطس1: 9و13) در کنار یکدیگر آمده و نشاندهنده جنبه مثبت ومنفی تعالیم و اعتقادات کلیسا می باشند.

دو واژه گروه دوم " اصلاح " و "تربیت " هستند که جنبه های مثبت و منفی زندگی مسیحی را آشکار می سازند . کتاب مقدس برای اصلاح ، احیا و بهسازی بوده و یا بقول یک نفر " جهت متقاعد ساختن فرد گمراه نسبت به اشتباهش ، و بازگرداندن وی به راه راست می باشد". کلمه " تربیت " همانطور که پیداست با آموزش و پرورش شخصی سرو کار دارد.

هدف غائی این کاربرد چهار گانه کلام ، آنست که مرد خدا " کامل " یعنی قادر و مستعد و شایسته انجام هرکاری شود ( دوم تیموتائوس 2: 15و21 را نیز بخوانید ) و برای کارهای خوب کاملأ مجهز و آراسته گردد.

دوم تیموتائوس 3: 16 می افزاید که تمامی کتب از الهام خداست . از اینجا است که می فهمیم کتاب مقدس " الهام شفاهی و جامع " می باشد .

منظور از " الهام شفاهی " آنست که روح القدس ، اشخاص را آنچنان در گزینش موضوع و کلمات هدایت کرده که کلماتی که آنها بکار گرفته اند ، در واقع کلمات خود خدا در قا لب سبک نگارش نویسنده می باشد . بویژه هنگامی که

موضوعی از ارزش جاودانی برخوردار باشد ، لازم است که هر کلمه آن با هدایت مستقیم روح القدس ارائه شود ، زیرا یک کلمه غلط می تواند کاملأ معنی مطلب را تحریف کند . این یک حقیقت است که نمی توان کلمات را از پیام جدا ساخت (یوحنا 6: 63، ارمیا1: 7و9، 15: 19، 26: 2 ، غلاطیان 3: 16، اول قرنتیان 2: 13را ملاحظه کنید ).

اصطلاح " الهام جامع " نشان می دهد که الهام محدود نیست و تمام قسمتها را فرا می گیرد ( تمامی کتب - دوم تیموتائوس3: 16). یک دلیل خوب برای الهامی بودن تمام کتاب مقدس ، مکاشفه 22: 18و19 است . تصادفی نیست که این اخطار جدی در آخرین قسمت کتاب مقدس گنجانیده شده است ! از این گذشته " الهام جامع " نمایشگر این واقعیت نیز هست که کلیه قسمتهای کتاب مقدس بطور مساوی از الهام برخوردارند .

گرچه این امر حقیقت دارد که برخی قسمتهای کتاب مقدس مهمتر از سایر قسمتها تلقی می شوند ، ولی این بدان معنی نیست که این قسمتها از لحاظ الهام در درجه ای بالاتر قرار دارند . خدا را شکر که خداوند، ما را در موقعیتی قرار نداده که تعیین کنیم کدام قسمت دیگر " الهامی تر " است ! در این مورد RENE PACHE می گوید : به علت سقوط انسان ، الهام کامل یک امر ضروری است . اگر کتاب مقدس کتابی بود مشتمل بر عقاید غلط و درست ، آنگاه برای تشخیص حقایق الهی از اشتباهات انسانی ، خود ما می بایست تصمیم لازم را اتخاذ می کردیم . اگر انسان ضابطه ای دقیق از بالا دریافت نمی کرد ، چگونه می توانست بین آنچه الهی و انسانی است تمییزدهد ؟ آنچه که انسان سقوط کرده و گناهکار در باره خدا می اندیشد ، پر از لغزشها است و عمومأ غیرقابل اعتماد میباشد .

شاید یکی از مشکلات اساسی تئوری های نادرست در باره الهام است. تمام کسانی که ادعا می کنند مسیحی هستند ، الزامأ مسئله الهام شفاهی و جامع کتاب مقدس را نمی پذیرند . در زیر به تئوریهای مخالف که بین این گروه رایج است می پردازیم :

1 الهام طبیعی : بر طبق این نظریه ، کتاب مقدس در حد سایر کتب ادبی ، الهام بخش هستند ، به این مضمون که کتاب مقدس ، یک کتاب انسانی است و بوسیله خبرگان مذهبی برشته تحریر در آمده است . به عبارت دیگر کتاب مقدس با آثار نویسندگان بزرگ جهان چون شکسپیر ، هومر ، دانته ، سعدی و خیام تفاوتی ندارد.

2 الهام هدایتی : بنابراین نظریه ، نویسندگان کتاب مقدس مانند مسیحیان امروز که گاهی در مورد مطلبی از طرف خدا هدایت می شوند ، در آن زمان هدایت شده اند که حقایقی را از خدا دریافت کرده ، بنویسند . ولی در کتاب مقدس آیاتی وجود دارد که این نظریه را رد می کند ، مانند تثنیه 4: 2، 12: 32، امثال 30: 5و6، مکاشفه 22: 18و19 . از این گذشته ، این نظریه می گوید که معیار مشخصی موجود نیست تا بر مبنای آن بتوان حقیقت را از دروغ تشخیص داد ، زیرا " الهام " همیشه صورت می گیرد.

3 الهام ادراکی : این تئوری ادعا می کند که آنچه جنبه الهامی داشته ، ادراک و افکار نویسندگان کتاب مقدس بوده ، نه کلمات آنها . ولی در رد این نظریه باید گفت چطور می توان افکار الهام شده را فهمید مگر اینکه آنها بصورت کلمات ادا شوند ؟ ثانیا اگر بعضی کلمات غلط باشند چطور می توان آنها را تشخیص داد ؟ انسان به علت ذهن گرایی ، و درون گرایی و محدود یت فکری خود قادر نیست در این مورد صاحب نظر وتصمیم گیرنده باشد . حتی در مورد پذیرش عقاید کتاب مقدس بعنوان الهام شفاهی نیز لازم نیست او تصمیم گیرنده باشد .

4 الهام نسبی : براساس این عقیده غلط ، فقط قسمتهایی از کتاب مقدس الهام خداست نه تمام کتاب مقدس ! شعار طرفداران این نظریه این است : " کتاب مقدس شامل کلام خداست ، نه خود کلام خدا " . برخی می گویند که در کتاب مقدس ، اساطیر ، افسانه ها و اشتباهاتی وجود دارد که الهامی بودن تمام آن را ناممکن می سازد . بنابراین ، نتیجه می گیرند که فقط تعالیم روحانی و اخلاقی کتاب مقدس الهامی هستند . ولی این نظریه ، این امر را نادیده می گیرد که بسیاری از تعالیم اساسی کتاب مقدس بر رویدادهای تاریخی چون خلقت ، خروج ، تجسم مسیح ، صلیب و قیام مسیح استوار است . اگر بگوییم که برخی از این رویدادها اشتباهند ، یا اسطوره ای بیش نیستند ، پس چطور می توانیم اطمینان داشته باشیم که تعالیمی که بر این رویدادها استوار است ، درست می باشد ؟

5 نظریه " مسیح شناسی " : پیروان این نظریه می گویند فقط مسیح " کلام خدا " است و باید به او ایمان داشت نه به یک کتاب . در نگاه اول این نظریه کاملأ روحانی و بی خطر می نماید ، ولی این سئوال را پیش می آورد که " در باره کدام مسیح صحبت می شود ؟" طبیعتأ باید جواب داد : " مسیح کتاب مقدس " ، چون در خارج از کتاب مقدس چیز قابل ملاحظه ای نیست که بتواند او را معرفی کند . کتاب مقدس از ابتدا تا انتها درباره او سخن می گوید . کتاب مقدس کلام نوشته شده خداست که درباره کلام زنده خدا یعنی مسیح صحبت می کند .

6 تئوری املای مکانیکی : براساس این نظریه ، نویسندگان کتاب مقدس مثل یک ماشین تحریر بی جان بودند که روح القدس مطالب الهی را بوسیله آنها ماشین می کرد . تمام مطالب و کلمات بوسیله "ماشین نویس " تهیه شده است ، و ماشین تحریر هیچ دخالتی در تهیه مطالب نداشته است . در نتیجه ، این نظریه این واقعیت را رد می کند که خصوصیات اخلاقی ، سبک نگارش ، و احساسات نویسندگان کتاب مقدس در کتابهایشان دخیل بوده است . اگر بفرض محال این تئوری درست می بود ، آنگاه تمام صفحات کتاب مقدس از نظر سبک نگارش کاملأ همشکل می بودند ، ولی می بینیم که اینطور نیست .

7 نظریه " تجربی " : پیروان این نظریه معتقدند که درست نیست بگوییم : " کتاب مقدس کلام خدا است " ، بلکه باید گفت : " کتاب مقدس وقتی کلام خدا می شود که با قلب شخص صحبت کند ". بعبارت دیگر کتاب مقدس وقتی کلام خداست که برکسی اثری بگذارد ، والا کتاب بی روح و مرده ای است و کاربرد دیگری ندارد . ولی این نظریه نیز مردود است زیرا واقعیت و قدرت کتاب مقدس را تابع تجربه انسان می داند . ولی چه کسی می تواند بگوید که تجربیات انسانی همیشه درست هستند ؟ این واقعیت انکار ناپذیر است که کتاب مقدس در برگیرنده حقایق عینی است که بدون توجه به اینکه کسی آنرا تجربه کند یا نه ، معتبر باقی می ماند.

کتاب مقدس کتابی است مصون ازخطا وکاملأ قابل اعتماد ، زیرا بوسیله روح القدس الهام شده است، ومنظور از آن این بوده است که مردم را بسوی مسیح هدایت کند . در نتیجه ، خدا کلام خود را از هر نوع اشتباه و خطا ، مصون نگه داشته است . خدا که نمی تواند دروغ بگوید (تیطس 1: 2) بوسیله کلام خود که تا ابد باقی است با ما سخن گفته است (اشعیا40: 8، اول پطرس 1: 23-25 ، مزمور119: 89).

کتاب مقدس کامل 66 کتاب است که 39 کتاب آن ، عهد عتیق و 27 کتاب دیگر ، عهد جدید را تشکیل می دهند . ولی چون در بین یهودیان و مسیحیان کتب دیگری نیز موجود است باید پرسید " برچه اساسی فقط 66 کتاب را جزو کتاب مقدس یا کلام خدا بحساب آورده اند ؟ " بعبارت دیگر براساس چه ضوابط و معیاری برخی نوشته ها بعنوان کتب الهامی پذیرفته شده و برخی دیگر رد شده است ؟ این موضوعی است که مربوط به مسئله CANON کلام خدا می شود . کلمه انگلیسی CANON ترجمه تحت اللفظی KANON یونانی است که بمعنی نی ، میله یا چوبی است که برای اندازه گیری بکار می رفته است . ازاین گذشته بمعنی مقیاس یا ضابطه نیز آمده است .

RENE PACHE در کتاب خود " الهام و اعتبار کتاب مقدس " ، در مورد مکاشفه کلام خدا به انسان می گوید که خداوند به سه طریق اعجاز آور عمل می کند :

" به نویسندگان مقدس ، الهام عطا می کند و به خوانندگان مشتاق ، اشراق (نور) می بخشد تا بتوانند متن ملهم را درک کنند ، و به ایمانداران ، قوه تشخیص و تمییز می دهد تا کتبی راکه دارای اصالت خدایی هستند ، بشناسند و آنها را جزو کلام خدا بدانند.

لازم به تذکر است که کلیسا به کتب کتاب مقدس اصالت نبخشید ، بلکه کتبی را که کلام خدا بودند ، به رسمیت شناخت . به دیگر سخن ، اصالت کتاب مقدس ثمر الهام خداست نه نتیجه مصوبات کلیسا .

نویسندگان عهد جدید برای نوشته های خود ، همان ارزشی را قائل بودند که برای عهد عتیق قائل می شدند . آنها مطمئن بودند که آنچه می گفتند از الهام روح القدس است . این موضوع بویژه در ارتباط با یوحنا 14: 17 و 26، 15 : 26 ، 16: 13 حائز اهمیت است . دست کم در دو جا می توان شهادت یک نویسنده را در باره اصالت نوشته نویسنده دیگر عهد جدید مشاهده کرد . در اول تیموتائوس 5: 18 پولس از تثنیه 25: 4 و لوقا 10: 7 نقل قول کرده هر دوی آنها را جزو کتاب مقدس می داند . از این گذشته پطرس نیز نوشته های پولس را در ردیف سایر کتاب های مقدس می آورد (دوم پطرس 3: 16).

پولس درباره نوشته های خود می گوید : " آنها در سطح کتب مقدس عبری قابل تقلید هستند ( نگاه کنید به اول قرنتیان 2: 13 ، اول تسالونیکیان 2: 13 ، اول قرنتیان 14: 37، اول تیموتائوس 1: 1). یوحنا ادعا می کند که کتاب مکاشفه ، از الهام خدا است ( مکاشفه 1: 1) ، و بارها اشاره می کند که پیامها و رویاهای او مستقیمأ از روح القدس سرچشمه می گیرد ( مکاشفه 1: 1 و 11 ، 4 : 2 ، 14: 13 ، 17: 3 ، 21: 10 ) . این آیات ، و نیز آیات دیگر ، دست کم بطور غیر مستقیم نشان می دهند که نویسندگان عهد جدید نوشته های خود را به اندازه کتب عهد عتیق ، اصیل و کلام خدا می دانستند .

کلیسای اولیه بدون هیچ شک و شبهه ای ، کتب عهد عتیق را پذیرفته بود . ولی آنها می بایست علاوه بر این کتب ، می دانستند کدام نوشته های مسیحیان ، می توانست جزو کتاب مقدس باشد . از بین انبوه چنین نوشته هایی ، 27 نوشته بعنوان کتب الهامی و دارای اصالت ، برسمیت شناخته شد . باز لازم به تأکید است که این کتب قبل از انتخاب ، اساسأ الهامی بودند و کلیسا فقط آنها را از سایر نوشته بازشناخته جمع آوری نمود .

بهر تقدیر از نظرانسانی 5 ضابطه برای یقین اصالت کتب در نظر گرفته شد :

1 رسالت : این کتابها می بایست مستقیمأ بوسیله یکی از رسولان مسیح نوشته شده و یا به تائید آنها رسیده باشد . مرقس ، گرچه یک رسول نبود ، ولی رابطه بسیارنزدیکی با پطرس داشت . لوقا نیز از همراهان نزدیک پولس بود . یهودا برادر عیسی مسیح بود .

2 مطلب تعلیمی : کتاب می بایست با تعالیم عهد عتیق و نیز تعالیم رسولان که بطور شفاهی نقل می شد ، سازگار باشد .

3 الهام : آیا شهادت کافی برای نشان دادن " الهام خدا " ( دوم تیموتائوس3: 16 ) بر کتاب موجود بود ؟ در ارتباط با این موضوع ، شهادت داخلی روح القدس بر اصالت و اعتبار کتاب نیز از عوامل اساسی محسوب می شد .

4 عمومیت : آیا کتاب مزبور در سطح وسیع در کلیساها قرائت می شد ؟ این یک عامل و ضابطه عمل بود که بوسیله آبای کلیسا به آن اشاره شده است .

5 تاثیر اخلاقی : آیا کتاب مورد نظر قدرت دگرگونی و اصلاح داشت ؟ اگر چه این ضابطه ظاهرأ به اندازه سایر ضوابط مهم نبود ولی به اندازه ای اهمیت داشت که جزو ضوابط باشد .

تمام 27 کتاب عهد جدید از ابتدا بوسیله تمام کلیساها شناخته نشده بود . باید بخاطر داشت که اناجیل و رساله های پولس بیش از سایرنوشته ها بین کلیساها می گشت و قرائت می شد ، به همین دلیل زودتر از همه مورد قبول واقع شد . کتابهایی که خیلی زود بوسیله کلیسا شناسایی شدند ، HOMOLOGOUMENA ( کتب " شناخته شده " ) نامیده می شوند و شامل چهار انجیل ، اعمال ، سیزده رساله پولس رسول (رومیان تا فلیمون ) ، اول پطرس و اول یوحنا هستند . هفت کتاب دیگر را ANTILEGOMENA ( کتب " مشکوک " ) می نامد که عبارتند از : عبرانیان ، دوم پطرس ، دوم یوحنا ، سوم یوحنا ، یعقوب ، یهودا و مکاشفه ، بعضی از این کتب برای بعضی کلیساها ناشناخته بودند . برخی کتب نیز بعلت کوتاه بودن ، کم اهمیت تلقی می شدند ، و نویسنده بقیه کتب نیز کاملأ مشخص نبود . بعلت چنین دلایلی بود که اعلام رسمی کتابهای عهد جدید بوسیله کلیسا قبل از قرن چهارم میلادی میسرنشد . کتابهای HOMOLOGOUMENA

در قرن دوم پذیرفته شده بود . اینها که شامل بیست کتاب بودند ، هفت هشتم تمام عهد جدید را در بر می گرفتند (براساس تحقیقی، از959 ،7 آیه عهد جدید 029، 7 آیه در همین بیست کتاب وجود دارد ).

کتاب مقدس مارسیون : مارسیون یکی از بدعت گزاران قرن دوم است . او تمام عهد عتیق را رد می کرد و تنها بیست و دو باب آخری انجیل لوقا و ده رساله از رسالات پولس را می پذیرفت . کتاب مقدس کوچک و انتخابی او نشاندهنده این حقیقت است که کلیسا ، کتابهای بیشتری را در آن زمان پذیرفته بود و مارسیون صرفأ به این دلیل بقیه کتابها را رد می کرد که با تعالیم کاذب او سازگار نبود .

فهرست موراتوری : این ، یکی از فهرستهای قدیمی کتب عهد جدید است که قدمتش به 170 میلادی می رسد . تنها کتبی که دراین فهرست ذکری ازآن نشده ، عبرانیان، یعقوب ، اول و دوم پطرس است .

آتاناسیوس : در سال 367 یکی از آبای مقتدر کلیسا ، آتاناسیوس ، تمام بیست وهفت کتاب عهد جدید را نام می برد و می افزاید : " هیچکس به این کتاب چیزی اضافه نکند ، و چیزی از آن کم نشود." بعد از او نیز رهبران سرشناس کلیسا مانند کریسوستوم ، جروم ، و آگوستین با او هم عقیده شده ، تعداد کتب عهد جدید را بیست وهفت اعلام کردند .

شوراهای کلیسایی : در اواخر قرن چهارم ، تمام کلیسا در مورد اصالت بیست وهفت کتاب متفق القول بود . شوراهای کلیسایی ، کتب رسمی عهد جدید را بوجود نیاوردند ، بلکه آنچه را که مسیحیان پذیرفته بودند ، برسمیت شناختند .

اهم این شوراها عبارتند از :

1 شورای ا سقف داماسوس در روم 382 میلادی

2 شورای هیپو 393 میلادی

3 شوراهای کارتاژ 397 و 419 میلادی

در شورای کارتاژ تصمیم گرفته شد که در کلیساها فقط این بیست وهفت کتاب بعنوان " کتب خدایی" قرائت شود .

درخاتمه باید اضافه کرد که تمام فرقه های بزرگ مسیحیت پروتستان ، کاتولیک روم ، و ارتدوکس شرق فقط این بیست وهفت کتاب را کتب عهد جدید می شناسند . ولی متأسفانه این امر در مورد عهد عتیق صادق نیست . در اینجا به بحث پیرامون این مسأله می پردازیم .

رساله به عبرانیان مشاهده کرد : " خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریقهای مختلف بوساطت انبیا به پدران ما تکلم نمود ، در این ایام آخر به ما بوساطت پسر خود متکلم شد " (1: 1و2). براساس گفتار پولس رسول : " چون زمان به کمال رسید خدا پسر خود را فرستاد " (غلاطیان 4: 4). بدین ترتیب عهد جدید ، نقشه الهی را که درعهد عتیق طرح ریزی شده بود ، تکمیل و اجرا می کند .

تمام كتاب‌هايى كه اكنون جزء عهد جديد هستند توسط رسولان مسيح و يا همراهان آنان كه با آنها همكارى نزديك داشته‌اند نوشته شده است. تقريبا تمام قسمت‌هاى عهد جديد در دوره كوتاه بين سال 50 تا 65 ميلادى نوشته شده‌اند (در اين مورد تنها استثنائى كه وجود دارد رسالات يوحنا و مكاشفه است). از اين نوشته‌ها نسخه‌هاى زيادى تهيه گرديد و غالب كليساهاى بزرگ آن زمان نسخه‌هاى متعددى از اين نوشته‌ها داشتند. اين نوشته‌ها براى جماعت‌هاى كليسايى ارزش زيادى داشت و با دقت تمام حفظ مى‌شد.

در قرن اول ميلادى باستثناى نوشته‌هايى كه عهد جديد را تشكيل دادند آثار خطى زيادى بوجود نيامد. ولى ازاوايل قرن دوم به بعد نوشته‌هاى جعلى زيادى با استفاده از نام رسولان مسيح تهيه شد كه بنام نوشته‌هاى مشكوك عهد جديد معروف هستند. اين نوشته‌ها با توجه به قرن و دلايلى كه در خود آنها مشاهده مى‌شود توسط تمام كليساهاى مسيحى مردود شناخته شده‌اند. حتى يك مطالعه سطحى نشان مى‌دهد كه اين نوشته‌ها اعتبارى ندارد و معلوم مى‌شود كه نويسندگان داراى اغراض شخصى بوده‌اند. مثلا در يكى از اين نوشته‌هاى مشكوك چنين مى‌خوانيم كه عيسى مسيح در كودكى با قدرت معجزه‌آساى خود از گل پرنده درست مى‌كرد و اين پرندگان با دستور او بال و پر پيدا مى‌كردند و به پرواز درمى‌آمدند! در يكى ديگر از آنها به مسيح اين تهمت وارد شده كه جوانى را كشته و براى اين كه بى‌گناهى خود را ثابت كند اين جوان را دوباره زنده كرده است. با اين حال در قرن دوم نوشته‌هاى ديگرى وجود دارند كه معتبر هستند. اين آثار براى دفاع از حقانيت تعاليم مسيح و رسولان وى در مقابل بدعت‌ها نوشته شده‌اند. اين نوشته‌ها كه به وسيله آباء كليسا نوشته شده‌اند به هيچ وجه ادعاى الهامى بودن ندارند بلكه براى اثبات حقانيت خود از نوشته‌هاى رسولان نقل قول مى‌كنند. به تدريج بيشتر روشن مى‌شد كه نوشته‌هاى رسولان رجحان بسار عظيمى بر ساير نوشته‌ها دارد. آباء كليسا متوجه شدند كه اين ميراث گران‌بهاى كليسا نه فقط بايد در مقابل هر نوع بدعت و تحريف حفظ شوند بلكه لازم است براى نسل‌هاى آينده نگهدارى گردد. به همين دليل بعد از مذاكرات مفصل در شوراهاى مخصوص كليسايى آباء كليسا تصويب نمودند كه عهد جديد باد شامل نوشته‌هاى رسولان باشد.

رسولان شاهدان عينى زندگى مسيح در اين جهان بودند. آنها درمورد تعاليم مسيح اطلاعات دست اول داشتند و گفته‌هاى آنان معتبر بود. پولس به تيموتاؤس مى‌فرمايد كه تعاليم را به ديگران بياموزد: «و آن چه به شهود بسيار از من شنيدى به مردمان امين بسپار كه قابل تعليم ديگران هم باشد» (دوم تيموتاؤس 2: 2). درمورد الهامى بودن كتاب مقدس مسيح دو فرمايش مهم فرمود. اولا به طورى كه قبلا اشاره شد، او تأكيد فرمود كه مردم بايد به آن چه انبياء فرموده‌اند (عهد عتيق) ايمان بياورند (لوقا 24: 25). ثانيا به آخرين دستوراتى كه به رسولان فرمود به آنها مأموريت داد كه تمام حقايقى را كه به آنها تعليم داده است (عهد جديد) را به همه بياموزند: «و ايشان را تعليم دهيد كه همه امورى را كه به شما حكم كرده‌ام حفظ كنند و اينك من هر روزه تا انقضاى عالم همراه شما مى‌باشم» (متى 28: 20). رسولان چطور مى‌توانستند اين فرمايش مسيح را تا انقضاى عالم اجرا كنند؟ تنها به وسيله نوشته‌هاى الهام شده خودشان كه به وسيله حكمت الهى در عهد جديد تا امروز حفظ شده است.

۱ نظر:

  1. خیلی ممنون از توضیحات کامل و عالی شما.
    سوالم اینه که آیا قسمتهایی از اناجیل که ر مورد تولد مسیح و توصیف اون لحظات نوشته شده از الهام کامل روح القدس بوده یا اون وقایع نسل به نسل به رسولان رسیده؟
    سوال بعد این که الهیات کاتولیک میگه داستان نوح یکی از داستانهایی بوده که خیلی اقوام بت پرست دیگر قبل از آن عین این واقعه رو با جزییات یکسان بیان کردند با این تفاوت که در آنجا جنگ بین خدایان بوده و نویسنده از این داستان آشنا استفاده کرده تا در مورد یگانگی خدا و گناه در جهان توضیح دهند.نظرتون در این مورد چی هست؟

    پاسخحذف