۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

بخشندگی، یا ده یك در کلیسا


گرچه برای مسیحیان كلیسا دادن ده یک از درآمدشان به خاطر عیسی مسیح كاملاً‌ مجاز است اما کتاب مقدس تعلیم نمی‌دهد كه مسیحیان باید ده یك بدهند. ده یك در کتاب مقدس متعلق به قوانین تشریفاتی عهد عتیق است درست مانند معبد، كهانت و قربانی‌های حیوانات. قوانین تشریفاتی انجام شده و در عهد جدید كنار گذاشته شده‌اند.

الف - ده یك در زمانهای قدیم

1- ده یك محدود به قوم اسرائیل نبود.

ده یك از محصولات سرزمین، از منافع زندگی تجاری و غنایم جنگی و اهدای آن به یك خدای خاص یكی ازسنن قدیمی در میان سامی‌ها و همچنین قومهای هندوژرمن بوده است.

2- ده یك در کتاب مقدس چندین مفهوم دارد.

الف) نشان دادن احترام.
ابراهیم (2167 - 1992 قبل از میلاد) به ملكیصدق پادشاه سالیم و كاهن خدای تعالی از غنایم جنگی ده یك داد. ایـــن كار نــشانه‌ای از احترام به شخصی بود كه مهمتر از شخص ‌دهنده محسوب می‌شد (پیدایش 14: 18 - 20).

ب) جبران كردن یك نذر.
یعقوب (2007 - 1860 قبل از میلاد) در بیت‌ئیل در نزد خدا نذری كرد. " اگر خدا با من باشد و مرا در این راه كه می‌روم محافظت كند و مرا نان دهد تا بخورم و رخت تا بپوشم تا به خانه پدر خود به سلامتی برگردم هر آینه یهوه خدای من خواهد بود و این سنگی را كه چون ستون برپا كردم بیت خدا شود و آنچه به من بدهی ده یك آن را به تو خواهم داد " (پیدایش 28: 20 - 22).

پ) پرداخت سهم یك مالك دنیوی است.
یوسف برای مصریان مقدار ضروری را تعیین كرد كه آنها دو دهم از محصول زمین را به فرعون بدهند (پیدایش 47: 24، ‌26). این ده یكی دنیوی است و با ده یك مقدس تفاوت دارد.

ت) حمایت از خدمت پرستش عهد عتیق.
خدا بعد از خروج، فرمان ده یك مقدس را از طریق شریعت به موسی داد (1447 - 1407 قبل از میلاد) یعنی ده یك بخشی است از خدمت پرستشی قوم او در دوران عهد عتیق.

ب - ده یك برطبق شریعت تورات در عهد عتیق

1- ده یك قسمتی از مراسم و تشریفات شریعت اسرائیل بود (1447 - 1407 قبل از میلاد).

الف) محتویات قوانین تشریفاتی.
قوانین تشریفاتی قوانینی در ارتباط با موارد زیر مطرح می‌ساخت:

1) اشخاص مقدس (كاهنین، ‌لاویان)
2) مكانهای مقدس (خیمه اجتماع یا خیمه، معبد)
3) اعمال مقدس (ختنه، قربانی آوردن، هدایا و ده یك، فقط گوشت پاك خوردن).
4) اوقات مقدس (سبت، جشنها و یک روز روزه گرفتن)

ب) هدف از شریعت تشریفاتی.
شریعت تشریفاتی همراه با پرستش خدا در سرزمین مقدس است و به قوم دوران عهد عتیق یاد می‌داد كه خدا می‌خواهد آنها به او نزدیک شده و او را پرستش كنند. خدا به اسرائیل دستور خـــراب كردن بتـــها را داد و همچنین فرمان داد كه او را مانند سایر قومها پرستش نكنند (تثنیه 18: 9 - 13). خدا مكانی را انتخاب كرد و چنین فرمان داد كه تمام هدایایی كه به مذبح اختصاص نداشت مثل ده یك‌ها، ‌میوه‌های خاص (احتمالاً‌ نوبرها)، ‌هدایای نذری، هدایای داوطلبانه (هدایایی كه طبق شریعت یا نذر آوردن آنها الزامی نبود)‌ و نخست‌زاده‌ها (تثنیه 12: 1 - 6) را به آنجا بیاورند.
در مورد نخست‌زاده‌ها، ‌نخست‌زاده‌های حیوانی به منظور خوراك كاهنین استفاده می‌شدند و اینها به عنوان هدایای خاص آماده می‌شدند (اعداد 18: 15 - 20). و یا اینكه این حیوانات نخست‌زاده به عنوان غذا در جشنهای قربانی اورشلیم استفاده می‌گردیدند. (تثنیه 12: 7، ‌17). ممكن است كه كاهنین، جشن قربانی‌های نخست‌زاده های حیوانی را تدارك دیده و دهندگان این حیوانات را دعوت می‌كردند.

2- محتوای ده یك كاملاً آشكار و ثابت نیست.

محتوای و علت ده یك در عهد عتیق كاملاً آشكار و ثابت نیست. در واقع هیچ دلیل قاتع و روشن به عنوان برهان این عمل در عهد عتیق به ما ابلاغ نشده. برطبق بعضی از متون عهد عتیق، ده یك شامل تمامی محصولات مزرعه‌ای است كه سال به سال از زمین برآید ‌یعنی غله، شراب نو و روغن (تثنیه 14: 22 - 23 ؛ 26: 12 ؛ اعداد 18: 27 - 30 ؛ نحمیا 10: 37 ؛ 13: 12). برطبق سایر قسمتها، ده یك شامل، ‌تخم‌زمین، میوه درخت، ده یك گاو، گوسفند یا گله می‌باشد كه " از زیر دست عصای شبان گذشته باشند یعنی تمام حیوانات نخست‌زاده‌ای كه در طی سرشماری سالانه از زیر دست شمارندگان خواهند گذشت " (لاویان 27: 30، 32 ؛ دوم تواریخ 31: 6 ؛ ارمیاء 33: 13).

3- تعیین نحوه استفاده از ده یك كاملاً‌ مشخص و ثابت نبود.

الف) ده یك برای لاویان (نخستین ده یك)
1) ده یك به منظور خدمات تشریفاتی خیمه اجتماع. برطبق اعداد 18: 1 - 7 خداوند قبیله لاوی را به منظور خدمت خیمه اجتماع و بعدها درهیكل جدا كرده بود. فقط یك خانواده از لاویان یعنی خانواده هارون به عنوان كاهنان در خیمه شهادت یعنی در" اندرون حجاب و هر كار مذبح " خدمت می‌كردند. بقیه لاویان درخیمه اجتماع سایر كارها را انجام می‌دادند. چون خداوند لاویان را به خدمت خوانده بود، برای معیشت زندگی آنها هم ترتیباتی داده بود. خداوند فرمان داده بود كه ده یك اسرائیلیان به آنانی داده شود كه در خیمه اجتماع خدمت می‌كنند یعنی قبیله لاوی.
2) ده یك لاویان. ده یك‌های اسرائیل به عنوان سهم آنها از میراث زمین و دستمزد كارشان در خیمه اجتماع به لاویان داده می‌شد. اما لاویان هم بایستی یك دهم از بهترین قسمت این ده یك غله و شراب را به كاهنین می‌دادند. این درست مثل تمام اسرائیلیان كه تمامی بـــهترین روغن مـــو و غله را به عنوان نوبر محصول خود به خداوند می‌دادند (اعداد 18: 12).
3) یك دهم ده یك از آن كاهنین بود. خداوند موارد زیر را به عنوان دستمزد كاهنین به آنها سپرده بود:
- هدایای قدس‌الاقداس، هدایای قدس، بخشی جدا شده از هدایای جنبانیدنی، ‌نوبر محصول و هر چیز كه به خداوند تخصیص می‌یافت و نخست‌زاده (اعداد 18: 8 - 19 ؛ تثنیه 18: 1 - 5).
- بخش دهم از تمام ده یك به لاویان اختصاص می‌یافت (اعداد 18: 25 - 28).
- شراكت درغنایم جنگی (اعداد 31: 25 - 29) و غرامت جرم در صورتیكه كسی كه نســـبت به او جرم شده است مرده باشد و بستگان نزدیك نداشته باشد (اعداد 5: 6 - 10).

ب) ده یك برای اعیاد شادی و در حضور خداوند (‌دومین ده یك)
1) ده یك برای اعیاد شادی در اورشلیم. بر طبق تثنیه 12: 6 - 7 ؛ 11 - 12،‌ 17- 19 ؛ 14: 22 - 27،‌ ده یك تمام محصول غله اسرائیل، ‌مو و روغن نو بایستی در حضور خداوند در مكان سكونت نام او یعنی در معبد اورشلیم خورده شود. نخست‌زاده گله و گاو گوسفند نیز در آن زمان خورده می‌‌شود و این بخش قربانی به عنوان بخش‌خوردنی گذرانده می‌شد (تثنیه 15: 19 - 20). این اتفاق هر سال می‌افتد و احتمالاً در موقعی كه اسرائیلی‌ها به اورشلیم می‌آمدند تا عید حصاد را در پاییز جشن بگیرند (خروج 23: 16). در اینجا این ده یك به عنوان درآمد لاویان به حساب نمی‌آمد بلكه وسیله‌ای برای مشاركت با خداوند. اگر مسافت یك اسرائیلی تا اورشلیم آنقدر دور بود كه نمی‌توانست ده یك خود را به آنجا ببرد پس اجازه داشت كه آن را بفروشد و هر آنچه كه دوست دارد مثل گله، ‌گوسفند، ‌مو و سایر نوشیدنی‌های تخمیر شده و هر چه كه دوست دارد برای عید خریداری كند و همراه با كل خانواده و خادمین و لاویان شهر خود، ‌آنها را در حضور خداوند می‌خورد و یاد می‌گرفت كه همیشه به خدا احترام بگذارد.
2) دومـــین ده یــك. معلمین یهودی از نخستین قرن بعد از میلاد این ده یك " دومین ده یك " ‌را بوجود آوردند. بعد از اینكه نخستین ده یك لاویان كنار گذاشته می شد از نه دهم باقیمانده یك دهم جدا می‌گردید. ممكن است كه این دومین "ده یك" از نظر تحت‌اللفظی بی‌معنی باشد چون منطقی نیست كه فكر كنیم اینهمه غذا همراه با خوراك گوشت حیوانات نخست‌زاده همه در طی یك خوراك قربانی مصرف می‌گردیدند پس به این ترتیب كلمه " ده یك " مفهومی عمومی‌تر از مفهوم فنی آن یعنی مفهوم" قمستی ازكل " پیدا می‌كند. از طرف دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد كه معنی تحت‌اللفظی آن را بپذیریم و توجه داشته باشید كه چنین خواراكهای فراوانی در روزهای عید دور از انتظار نبود. در واقع ما دقیقاً نمی‌دانیم كه در آن روزها اینها دقیقاً‌ چه معنایی داشت.

پ) ده یك نیازمندان (سومین ده یك)
1) ده یك برای نیازمندان. برطبق تثنیه 14: 28 - 29 و 26: 12 - 15 در پایان هر سه سال تمام ده یك محصول آن سال در شهر ذخیره شده تا برای لاویانی كه حصه یا نصیبی در مال بخشنده نداشته‌اند و بـــرای غریبان و یتیمان و بیوه‌زنانی كه در شهر زندگی می‌كردند خوراك باشد. در كل، ‌این ده یک نیازمندان بود. نیازمندانی كه می‌توانستند بیایند از آن بخورند و راضی شوند. به این معنی كه آنها بتوانند برای گذران زندگی حمایت شوند. این ده یك مربوط به خوراك اعیاد شادی نبود چون آنها در اورشلیم برگزار می‌شدند. و این ده یك در ارتباط با زیارتگاه آورده نمی‌شد. به هر حال برای اینكه به این ده یك ویژگی مقدس داده شود، ‌آوردن آن دارای آئین خاصی بود. آورنده آن در حضور خداوند احتمالاً در حین ملاقات از اورشلیم چیزی را اعلان می‌كرد (تثنیه 26: 13 - 15). او می بایست اعلان می‌كرد كه تمام ده یك را آورده و نباید مادامیكه ده یك در خانه او ذخیره شده بود آن را آلوده می‌ساخت. این ده یك را " بخش مقدس " می‌نامیدند چون گرچه به زیارتگاه مقدس آورده نمی‌شد ولی باز هم به خداوند تقدیم می‌گردید. این اعلان با بركت سال جدید كشاورزی خاتمه می‌یافت.
2) ده یك برای فقرا. " ده یک سومین سال " (تثنیه 14: 28- 29) احتمالاً مانند همان ده یک عید شادی در حضور خداوند است (" دومین ده یک "، تثنیه 14: 22- 27)، اما در هر سومین سال با یک منظور متفاوتی یعنی به فقیران داده می شد. مقدار ده یک شاید واقعاً یکدهم از تمام قسمت بود. معلیمن یهودی در قرن نخست میلادی این ده یك را "ده یك فقرا" نامیدند.
نتیجه: قوم خدا در دوران عهد عتیق واقعاً‌ هر سال ملزم بودند كه برای خداوند و خدمت در اسرائیل، دو ده یك از اموال خود جدا كنند كه مساوی یك پنجم محصولاتشان بود. هر سال یكی از این ده یك به منظور حمایت از خدمت معبد به لاویان داده می شد. هر سال ده یك دوم به مدت دو سال برای خوراك اعیاد اورشلیم استفاده می شد. اما در هر سه سال ده یک دوم برای فقرای شهر كنار گذاشته می‌شد.

4- مفهوم ده یك‌ها.

ده یك متعلق به خداست. آنها " مقدس برای خداوند " بودند یعنی برای خداوند كنار گذاشته می‌شدند و وقف خدمت خداوند می گردیدند (‌لاویان 27: 30). سرزمین مقدس متعلق به خداوند بود اما بنی‌اسرائیل اجازه داشتند كه از میوه آن بخورند (لاویان 25: 23). ده یك‌ها مانند اجاره‌ زمین بود كه توسط مستاجر به مالك داده می‌شد. با دادن ده یك بنی‌اسرائیل اینچنین بیان می‌كردند كه چیزی بیش از مستاجرین این زندگی نیستند. محصول فراوان از مزارع و گله‌ها بیانگر نیكویی خداوند بود. پس اسرائیلیان قسمتی از محصول خود را به عنوان پیشكش به خدا می‌دادند.

5- ده یك غیرقابل تغییر، ولی قابل فدیه دادن بود.

برطبق نوشته‌های یهودی (Bekoroth 58b)‌ حیوانات به داخل آغل‌های به شكل 7 رانده می‌شدند كه راه خروج آن در آن واحد فقط برای یك حیوان امكان‌پذیر بود. آنها زیر عصای شبان راه می‌رفتند و او آنها را می‌شمرد (ارمیاء 33: 13). شبان حیوان دهم را با عصای خود لمس می‌كرد و آنها را با رنگ قرمز با یك تكه چوب علامت می‌گذاشت. مالك طوری این فرآیند را سازماندهی نمی‌كرد كه حیوانات خوب را برای خود نگه دارد اگر او نسبت به تعویض گوسفندها خطا می‌ورزید یعنی حیوان خوب را برای خود و حیوان بد را به خدا می‌بخشید پس هر دو حیوان به خدا تعلق می‌گرفتند. در هر صورت فدیه دادن هر كدام از دهمین حیوانات (گوسفند) مجاز بود. اگر مالك می‌خواست هر حیوان دهم (یك گوسفند خاص) را برای خود نگه دارد، پول آن را حساب می‌كرد و سپس یك پنجم ارزش آن را نیز اضافه نموده و به خداوند می‌داد (لاویان 27: 30 - 33).

پ - ده یك بعد از تبعید

بعد از تبعید، ده یك مبدل به نوعی مالیات هیكل تبدیل شد كه برای حمایت از خادمین هیكل و برقراری خدمات هیكل انجام می‌شد.

1- نحمیا در دوران نخست والی شدن خود ده یك را دوباره برقرار كرد (445 - 433 قبل از میلاد).

بعد از بازگشت از تبعید بابل (538 قبل از میلاد)، ‌اسرائیلیان معبد را دوباره ساختند (عزرا 6: ‌15، 521 - 516 قبل از میلاد). بعد رهبران كاهنیـــن و لاویان توافقی كرده و آن به صورت نوشته مهر كردند (نحمیا 9: ‌38). در آن نوشته آنها قول داده بودند از شریعتی كه خدا به موسی داده بود پیروی خواهند كرد (نحمیا 10: 29). این شامل ازدواج نكردن با خارجی‌ها، ‌نگه داشتن سبت، پرداخت نوعی مالیات به هیكل برای برقراری خدمت هیكل، ‌فراهم كردن چوب برای آتش قربانی، ‌آوردن نوبر محصول همچنین نخست‌زاده گاو وگوسفند گله‌ها و بالاخره آوردن ده یك محصول برای لاویان می‌شد (نحمیا 10: ‌30 - 39).
در هر صورت در ارتباط با شریعت موسی تفاوتی بوجود آمد (1447 - 1407 قبل از میلاد) بعد از تبعید، ‌مردم ده یك را به هیكل نمی‌آورند اما لاویان می‌رفتند و ده یك را در شهرهای مختلف جمع‌آوری می‌كردند. این كار تحت نظارت كاهنین انجام می‌شد كه ده یك این ده یك‌ها را دریافت می‌كردند. این ده یك‌ها را در حجره‌های بیت‌المال در بارگاه هیكل ذخیره می‌ساختند (نحمیا 10: 37 - 39). پس درروزگار نحمیا كاهنین و لاویان كه شامل خواننده‌ها و دروازه‌بانها می‌شدند درآمد خود را از ده یك‌ها دریافت می‌كردند (نحمیا 12: ‌44 - 47).

2- ملاكی آوردن ده یك‌ها را متذكر ساخت (432 - 420 قبل از میلاد).

بعدها وقتی نحمیا در اورشلیم نبود (433 - 432 قبل از میلاد)، كاهن مسئول حجره‌های هیكل نسبت به پرداخت حقوق لاوی‌ها غفلت كرده و آنها را مجبور كرد كه به اطراف شهر رفته و درآمد خود را از راه دیگری غیر از خدمت هیكل بدست آورند (نحمیا 13: 4 - 10).
از طریق ملاكی نبی، ‌خداوند اسرائیل را نسبت به دزدی از ده یك‌ها و هدایا توبیخ كرد (ملاكی 3: 6 - 12) كه در نتیجه از او عبادت هیكل را دزدیده‌اند. به عنوان حقیقت خداوند اسرائیلیان را به خاطر بازگشت از احكام او از زمان پدرانشان سرزنش كرد. اسرائیلیان قبلاً هرگز شریعت را و همچنین قانون ده یك را كاملاً حفظ نكرده بودند. نتیجه این غفلت این بود كه خدا دوباره بر اسرائیل لعنت آورد كه این لعنت شامل شكست در برداشت محصول به دلیل خشكسالی (حجی 1: 2 - 11) و ملخ‌ها (یوئیل 1: 4، ‌13) بود. خداوند آنها را تشویق كرد كه تمام ده یك محصول زمین را به حجره‌های بارگاه هیكل بیاورند تا به اندازه كافی از خادمین هیكل حمایت شود. خداوند قول داد كه اگر بنی‌اسرائیل چنین كنند خداوند باز هم روزنهای آسمان را گشوده و بر مزارع باران خواهد ریخت (پیدایش 7: 11 - 12) درنتیجه محصولات فراوان به بار خواهد آمد و او نخواهد گذاشت كه ملخ‌ها محصولات آنها را ضایع سازند (ملاكی 3: ‌11 - 12).

3- نحمیا در دوره دوم والی شدن خود ده یك را دوباره احیاء‌ ساخت (432 قبل از میلاد).

مطمئناً مردم به موعظه ملاكی اعتنایی نكردند چون وقتی نحمیا به اورشلیم بازگشت بایستی كارهای قبلی خود را احیاء‌ می‌ساخت. نحمیا مأمورین را توبیخ كرد، ‌لاویان را به سر كار خود فرا خواند، ‌بر بازگشت ده یك به حجره‌ها نظارت كرده و مردان قابل اعتمادی را به كار گرفت تا مسئول توزیع این هدایا به لاویان و كاهنین باشند (نحمیا 13: 11 - 13)‌.

ت - تـــاریـــخ ده یـــك

تاریخ ده یك كاملاً درعهد عتیق مشخص نیست.

1- ده یك درابتدای خروج (1447 قبل از میلاد)

درهنگام شروع خدمت موسی در سینا، ‌" تمامی ده یك محصول زمین " همچنین " تمامی ده یك گاو و گوسفند و گله‌ها "‌به خداوند متعلق بود (لاویان 27: ‌30، 32)‌.

2- ده یك در دوران خروج (1446 - 1407 قبل از میلاد)

بعدها، ‌در دوران كهانت اعظم هارون، به عنوان درآمد لاویان فقط به " تمامی ده یك محصول زمین " اشاره شده است (اعداد 18: 20 - 32).

3- ده یك در پایان خروج (1407 قبل از میلاد)

بعدها بعد از پایان دوران موسی، " تمامی ده یك محصول زمین " به مكان مقدس آورده می‌شد تا صرف خوراك جشن‌ها بشود درحالیكه هر سه سال این ده یك به عنوان حمایت بین لاویان محلی ونیازمندان تقسیم می‌شد (تثنیه 12: 6 - 7، ‌11 - 12، 17- 19 ؛ 14: 22 - 29)‌.

4- ده یك قبل از تبعید (713 - 696 قبل از میلاد)

قبل از تبعید، ‌پادشاه حزقیا هیكل را پاكسازی كرده بود، پرستش هیكل را احیاء كاهنین و لاویان را بر سر وظایفشان دوباره منصوب كرده بود تا مردم سهم خود را كه مربوط به خادمین هیكل می‌شد یعنی " عشر موقوفاتیكه برای خداوند وقف شده بود " را بیاورند. این شامل " تمامی ده یك محصول زمین " (غله، ‌مو، روغن، ‌عسل) و همچنین "‌ ده یك گاو، گوسفند و گله‌ها "‌می‌شد (دوم تواریخ 31: 2 - 10).

5- ده یك بعد از تبعید (445 - 420 قبل از میلاد)

بعد از تبعید " تمامی ده یك محصول زمین " ویژگی نوعی جمع‌آوری مالیات را بدست آورد كه بوسیله لاویان و كاهنین به منظور حمایت از خادمین هیكل جمع‌آوری می‌شد (نحمیا 10: ‌37 - 39 ؛ 13: 12 - 13 ؛ ملاكی 3: 6 - 12).

6- ده یك در دوران قرن اول میلادی

معلمین یهودی در دوران یوسفوس مورخ (قرن اول میلادی) مشكل را به صورت زیر حل كردند.

1) ده یك اول. هر سال بــه حمایت از خادمین هیكل، ‌لاویان، به علاوه کاهنان (لاویان 27: ‌30 - 32 ؛ ‌اعداد 18: 20 - 32) ‌اختصاص می‌یافت.
2) ده یك دوم. از نه دهم باقیمانده در هر سال به عنوان غذا برای خوراك قربانی استفاده می‌گردید (تثنیه 14: 22 - 27).
3) ده یك سوم. که ده یک محصول تولید شده در هر سومین سال بود که به منظور حمایت از فقرا در هر شهر اختصاص می‌یافت (تثنیه 14: 28 - 29 ؛ 26: 12 - 15)‌.

نتیجه: معلمین یهودی در قرن اول میلادی واقعاً یهودیان را ملزم كرده بودند تا دو ده یك را هر سال و سه ده یك را در سال سوم كنار بگذارند. به هر حال معلمین یهودی شریعت از این نظر بدنام بودند كه قانون می‌گذارند ولی آنها را نگه نمی‌دارند (متی 23: 1 - 4 ؛ لوقا ‌11: 46).


ث - ده یك در عهد جدید قبل از مصلوب شدن مسیح

فریسی‌ها و معلمین شریعت ریاكار بودند چون آنها ضروریات شریعت عهد عتیق را برای قوم عهد عتیق خدا بیش از حد بسط و توسعه می‌دادند. برای مثال در متی 23: ‌23 - 24 از گیاهان معطر بسیار ریز كه در مزارع خود می‌كاشتند و برای معطر كردن غذا استفاده می‌كردند ده یك می‌دادند درحالیكه این مورد از ضروریات عهد عتیق نبود. درحالیكه آنها پیروانشان (یهودی‌ها و تازه ایمانداران غیریهودی) را مجبور می‌كردند كه آنها نیز چنین كنند.
عهد عتیق حتی یك كلمه در مورد ده یك گیاهان، ‌نعناع،‌ زیره و سبت نگفته است. در عوض شریعت پرداخت ده یك "تمامی محصولات مزرعه كه سال به سال از زمین برآید" ضروری ساخته است. بلافاصله متن توضیح می‌دهد كه خدا قصد دارد كه این شامل " غله، مو و روغن زمین "، ‌" میوه‌ درختان " و " نخست‌زاده گاو و گوسفند و گله‌ها " ‌باشد. فریسی‌ها و معلمین شریعت ارزشهای کتاب مقدس را تغییر می‌دادند. تأكید بر مسائل كوچك می کردند و از موضوعات مهم شریعت مثل عدالت رحمت و ایمان غفلت می کردند.
عیسی می‌گوید كه فریسی‌ها بایستی عدالت، رحمت و ایمان داشته باشند و نسبت به ده یك‌های ضروری درشریعت عهد عتیق نیز غفلت نورزیدند. با گفتن این مطلب به یهودیان عیسی مسیح دادن ده یك گیاهان ریز معطر را تصدیق نكرد. بلكه مشاجره خود آنان را باطل ساخت. او ترجیحاً‌ می‌گوید كه حكم خدای عهد عتیق در ارتباط با ده یك بایستی بدون غفلت از مسائل مهمتر در شریعت عهد عتیق انجام شوند.
توجه به این نكته مهم است كه عیسی این را به یهودیان می‌گوید و همچنین قبل از مصلوب شدنش این را گفت. در زمانیكه عیسی هنوز مصلوب نشده بود و هنوز قوانین تشریفاتی عهد عتیق خدا باطل نشده بود قوانین مربوط به ده یك نیز هنوز معتبر بودند (لوقا 18: 12).
بعضی قوانین مهم برای تفسیر صحیح کتاب مقدس عبارتند است:

1- به شنوندگان توجه كنید. عیسی با یهودیان فریسی و معلمین شریعت سخن گفت و نه با اعضاء كلیسا.
2- به زمان توجه كنید. عیسی قبل از مصلوب شدن خود این را گفت یعنی قبل از اینكه قوانین تشریفاتی شریعت و همینطور ده یك باطل گردند.
3- به هدف توجه كنید. هدف عیسی این بود كه به فریسی‌های یهودی و معلمین شریعت تعلیم دهد كه این اقتدار را نداشتند كه ارزشها و قوانین شریعت را تغییر دهند (متی 15: 1 - 20) قصد عیسی این نبود كه به مسیحیان درمورد ده یك تعلیم دهد.


ج - ده یك درعهد جدید بعد از مصلوب شدن مسیح

1- کلمه " شریعت " در کتاب مقدس چندین معنی دارد.

الف) شریعت بعنوان فریضه خدا
شریعت خدا، فریضه مقدس و عادلانه خدا جهت این موضوع است که همه مردم بایستی زندگی صد درصد کامل داشته باشند و اینکه تمام نافرمانی های آنان از شریعت او باید مجازات شوند.
همه انسانها " تحت شریعت خدا " هستند (رومیان 2: 12 - 16). شریعت خدا، خواهان عدالت کامل است. اما از آنجا که هیچکس شریعت خدا را حفظ نکرده است (یعقوب 2: 10) و هیچ انسان طبیعی نمی تواند شریعت خدا را نگهدارد (رومیان 8: 7- 8)، همه انسانها محکوم (رومیان 3: 19 ؛ 8: 1) و زیر لعنت خدا (غلاطیان 3: 10) هستند. حتی یک نفر هم توسط تلاش برای حفظ شریعت خدا، عادل شمرده نخواند شد (غلاطیان 2: 16 ؛ رومیان 3: 20). هیچکس نمیتواند شرط مقرر قدوس و عادلانه خدا را به انجام برساند. فرایض مقدس و عادلانه خدا در قوانین اخلاقی، قوانین تشریفاتی و قوانین مدنی خدا در طی دوران عهد عتیق تبیین شده بودند.

ب) شریعت به عنوان فرایض اخلاقی خدا در طی دوران عهد عتیق
قوانین اخلاقی، فرایض خدا مربوط به این بودند که قوم او (اسرائیل) بایستی به عنوان قوم خدا در دنیا چگونه زندگی کنند. قوانین اخلاقی در ده فرمان (خروج 20: 1- 17) یا در قانون محبت (تثنیه 6: 5 ؛ لاویان 19: 18) خلاصه شده بودند.

پ) شریعت به عنوان فرایض تشریفاتی خدا در طی دوران عهد عتیق
قوانین تشریفاتی و آئینها، فرایض خدا مربوط به این بودند که قوم او (اسرائیل) بایستی چگونه به خدا نزدیک میشد و او را پرستش میکرد. قوانین تشریفاتی تقسیم شده بودند به قوانین مربوط به اشخاص مقدس (کاهنین و لاویان)، اماکن مقدس (معبد، خیمه اجتماع)، اعمال مقدس (ختنه، آوردن قربانی ها، نوبر میوه ها، هدایا، نخست زادگان، ده یک ها، خوردن فقط غذاهای پاک) و اوقات مقدس (سبت، عیدها، یک روز روزه گرفتن). بخاطر داشته باشید که " ده یک اول " موسوم، بعنوان حمایت از عبادت مذهبی معبد و " ده یک دوم " موسوم، بعنوان یک نوع جشنواره عمومی مذهبی در اسرائیل به کار برده می شد.

ت) شریعت به عنوان فرایض مدنی خدا در طی دوران عهد عتیق
قوانین مدنی (اجتماعی)، فرایض خدا مربوط به این بودند که قوم او (اسرائیل) بعنوان قوم خدا تحت یک حاکمیت خداسالار چگونه باید عمل کنند. قوانین مدنی بخصوص به سیستم حکومت خداسالار اسرائیل و قوانینی می پرداخت که مربوط به جنگهای او بر علیه امتهایی بود که خدا آنان را در طی دوران عهد عتیق محکوم کرده بود (تثنیه 7: 1- 11). بخاطر داشته باشید که " ده یک سوم " موسوم شریعت تشریفاتی عهد عتیق، بعنوان یک سیستم مالیاتی سیاسی یا اجتماعی عمل میکرد که از فقیران و افراد نیازمند در محدوده حکومت خداسالار اسرائیل حمایت میکرد.

2 - با آمدن اولیه عیسی مسیح، " شریعت " به انجام رسید.

الف) انجام فرایض شریعت اخلاقی
شریعت اخلاقی خدا به دو طریق به انجام رسید. با آمدن اولیه خود، عیسی مسیح مقررات شریعت اخلاقی خدا را به جای ایمانداران به انجام رسانید و او معنی حقیقی قوانین اخلاقی خدا را اعلان نمود.

1) فرایض عادلانه خدا بطور صد درصد به انجام رسیدند، زمانی که عیسی مسیح روی صلیب مرد و از مردگان برخاست، تا اثبات کند که خدای پدر کار کامل نجات توسط او را به جای ما بطور صد درصد پذیرفته است.
عیسی مسیح تمام فرایض شریعت اخلاقی خدا را بوسیله داشتن یک زندگی کاملاً بدون گناه (عبرانیان 7: 26) و توسط یک بار و برای همیشه مردن بروی صلیب بعنوان یک قربانی کفاره ای کامل برای همه گناهان قوم خود (آن افرادی که به او ایمان دارند) (عبرانیان 7: 27) به انجام رسانید. او قوم خود را از لعنت شریعت توسط " بخاطر آنها لعنت شدن بر صلیب " بازخرید (غلاطیان 3: 13). بنابراین عیسی مسیح، کاهن اعظم کامل برای همیشه گردید (عبرانیان 7: 28).
2) عیسی مسیح پیغام نجات (مرقس 1: 14- 15) و معنی حقیقی قوانین اخلاقی خدا را اعلام کرد و اینکه قوم خدا چگونه بایستی بعنوان قوم خدا زندگی کنند (متی 5: 17- 48 و همه تمثیلها). بنابراین عیسی مسیح، پیامبر کامل برای همیشه گردید (تثنیه 18: 18- 19 ؛ اعمال 3: 22- 23).


ب) انجام فرایض شریعت تشریفاتی
با آمدن اولیه عیسی مسیح، زمانیکه " واقعیتها " آشکار شدند، همه سایه ها، نمونه ها و رسوم شریعت تشریفاتی عهد عتیق به انجام رسیدند (عبرانیان 8: 5 ؛ 10: 1- 4 ، به نکته 4 ، قسمت (ب) مراجعه کنید).

پ) انجام مقررات شریعت مدنی
عیسی مسیح با آمدن اولیه خود ملکوتش را، نه فقط در اسرائیل بلکه در تمام جهان استوار ساخت. او همان پادشاه کامل، شاه شاهان، خداوند خداوندان (مکاشفه 19: 16) شد، که به او تمامی سلطنت روی زمین داده شده است (متی 28: 18) و آنکه پادشاهی او تمام دیگر پادشاهی ها را سرنگون خواهد کرد و به حاکمیت آنها خاتمه خواهد داد (دانیال 2: 44). تمام تعالیم و تمثیلهای او در باره ملکوت خدا در عهد جدید جایگزین قوانین مدنی حکومت خداسالار اسرائیل در عهد عتیق می شود (متی 21: 42- 44)، ملکوت او از تمام قوانین امتها در دنیا برتری دارد و دارای هدایتهایی است که قوم او در هر کشوری در دنیا بایستی بر طبق آنها زندگی کنند (متی 5 - 7).

ت) عملکرد شریعت اخلاقی در دوران عهد جدید
عملکرد شریعت اخلاقی خدا در طی دوران عهد جدید همانند عملکرد شریعت اخلاقی او در دوران عهد عتیق است. قوانین اخلاقی هرگز ابزاری برای نیک و عادل شمرده شدن از دید خدا نبودند و اکنون نیز نیستند. آنها هنوز هم هدایت خدا هستند که به قوم او نشان دهند که آنها در این دنیا بعنوان قوم خدا چگونه بایستی زندگی کنند (متی 22: 37 - 40 ؛ رومیان 13: 8 - 10 ؛ غلاطیان 5: 14). به شریعت اخلاقی، معنی کاملی بعنوان راهنمایی برای چگونه زندگی کردن قوم خدا داده شده است، اما شریعت اخلاقی هرگز باطل و منسوخ نشد.

3 - با آمدن اولیه عیسی مسیح، " شریعت " لغو شد.

بخوانید: کولسیان 2: 14

الف) شریعت، مردم را متهم و محکوم می کرد.
دستخط (نوشته مکتوب) بطور آشکار به شریعت عهد عتیق در هر دو صورت جنبه های اخلاقی و تشریفاتی آن اشاره می کند (کولسیان 2: 16- 17). میتوان چنین گفت که اسرائیلیها قراردادی کتبی را امضا کردند، زمانیکه خود را جهت رعایت همه دستورات و قوانین شریعت خدا در قید و بند لعنت قرار دادند (تثنیه 27: 26). از آنجا که هیچکس هرگز قادر نبود، شریعت را نگه دارد (رومیان 3: 10- 12 ؛ یعقوب 2: 10)، هر فردی زیر لعنت خدا بود (غلاطیان 3: 10). تمام شریعت خدا مانند دشمنی بر علیه همه مردم بود، آنها را به طغیان بر علیه فرایض مقدس و عادلانه خود متهم میکرد و آنها را به مقصر بودن و خطاکار بودن در برابر خدا محکوم میساخت. شریعت خدا در طول دوران عهد عتیق جهت نظارت، متهم کردن و محکوم ساختن مردم ادامه یافت (غلاطیان 3: 24- 25). شریعت بر علیه مردم بود و در برابر مردم ایستاده بود.

ب) عیسی مسیح، شریعت را برداشت (لغو و منسوخ کرد).
توسط میخکوب کردن شریعت بر صلیب، با مرگ خود، عیسی مسیح شریعت را بعنوان ابزاری فرض شده جهت عادل و نیک شمرده شدن از دید خدا از میان برداشت. برای ایمانداران به مسیح، مقتضیات شریعت در آن زمان که عیسی مسیح مرد، از بین رفتند. مقتضیات شریعت دیگر آنها را محکوم نمی کنند. ایمانداران به مسیح در آن هنگام که خود با مسیح مردند، نسبت به مقتضیات شریعت نیز مردند. آنها دیگر تلاش نمیکنند که با نگه داشتن شریعت، عادل و نیک شمرده شوند (رومیان 7: 1- 6). عیسی مسیح توسط مرگش بروی صلیب باعث توقف قدرت دربند کننده شریعت شد. بنابراین کتاب مقدس می آموزد که عیسی مسیح شریعت را باطل کرد به این معنی که او آن را لغو کرد یا شریعت را منسوخ کرد. شریعت دیگر نمیتواند ایمانداران به مسیح را متهم کند و محکوم سازد (نابود کند).

4 - با آمدن اولیه عیسی مسیح، شریعت منسوخ شده است (خاتمه یافته است).

بخوانید: افسسیان 2: 13- 18

الف) شریعت، مردم را از یکدیگر جدا میساخت.
پس از دوران تبعید، معلمین و رهبران مذهبی یهود، اهمیت را از شریعت اخلاقی گرفته و به شریعت تشریفاتی انتقال دادند. ظاهر بیرونی نگه داشتن شریعت بیش از اطاعت درونی و خالص فرایض عادلانه شریعت خدا مهم گردید (متی 5: 17- 48). آنها حتی شریعت تشریفاتی را توسط اضافه کردن 613 قواعد و ترتیبات سنتی خود، پوچ ساختند (متی 15: 1- 20). دیواری به دور صحن معبد کشیده شد تا آن محوطه فقط برای ایمانداران یهودی اختصاص داده شود و نوشته کتبی آویخته شد تا مانع ورود ایمانداران از میان امتهای غیریهودی به درون صحن معبد شوند. در افسسیان 2: 15 پولس شریعت تشریفاتی و ترتیبات آن را با این دیوار مقایسه می کند. معلمین و رهبران مذهبی یهود، شریعت تشریفاتی را تبدیل به یک دیوار روحانی کرده بودند که آنها را از امتهایی که ایمان یهودی را پذیرفته بودند، جدا میکرد. همینطور مسیحیان یهودی نژاد به نگهداری بعضی از قوانین تشریفاتی مانند ختنه، نگه داشتن سبت، عیدها، روزه های یهودی، خوردن غذاهای پاک و آوردن ده یک ها تمایل داشتند. بنابراین آنها نیز یک دیوار روحانی بین خود و دیگر مسیحیانی که این قوانین تشریفاتی را نگه نمی داشتند، برقرار کردند. این تقسیم و جدایی باعث کینه بین دو گروه مسیحیان گردید.

ب) عیسی مسیح، شریعت تشریفاتی را منسوخ کرد (خاتمه داد).
با مرگ خود بر صلیب، عیسی مسیح این " دیوار جداکننده " بین ایمانداران یهودی و ایمانداران امتها را خراب کرد. او شریعت تشریفاتی را منسوخ کرد، بدین معنی که به موجودیت شریعت تشریفاتی خاتمه داد. او این کار را کرد برای اینکه یک اجتماع مسیحی از ایمانداران یهودی و ایمانداران امتهای غیریهودی بیافریند. عیسی مسیح آن عقیده را که شریعت اخلاقی می توانست مردم را نیک و عادل بشمارد، از بین برد و او قوانین تشریفاتی را بعنوان ابزاری جهت نزدیکی و عبادت خدا از میان برداشت.
آمدن اولیه عیسی مسیح همچنین منجر به تغییری پایدار در شریعت شد (عبرانیان 7: 12). تعالیم عهد جدید بطور آشکار نشان میدهند که چگونه قسمتهای مختلف شریعت تشریفاتی منسوخ شده اند.

1) کاهنین - کاهنان به رتبه هارون برای کهانت به رتبه ملکیصدق تغییر یافتند. کاهنین منسوخ شدند و توسط یگانه و تنها کاهن اعظم ما، عیسی مسیح جایگرین شد (عبرانیان 7: 11- 28).
2) معبد - خیمه اجتماع منسوخ شد (عبرانیان 8: 1- 6 ؛ 9: 1- 8 ، 24). معبد منسوخ شد (متی 27: 51 ؛ اعمال 7: 48- 49 ، 17: 24- 25 ؛ مکاشفه 21: 22) و توسط اجتماع مسیحی یا کلیسا، که شامل یک ساختمان مذهبی نیست، بلکه گروهی از مردم که مسکن روح خدا می باشند، جایگزین شد (دوم قرنتیان 6: 14 ؛ افسسیان 2: 19- 22).
3) اعیاد - عیدهای یهودی منسوخ شد (رومیان 14: 5 ؛ کولسیان 2: 16- 17 ؛ غلاطیان 4: 8- 11).
4) سبت - جنبه تشریفاتی سبت منسوخ شد و توسط انجام اعمال خوب و نجات زندگیها در روز آرامش جایگزین گردید (مرقس 2: 23- 28 ؛ 3: 1- 6).
5) دعاها - دعاهای تشریفاتی سه بار در روز به سمت اورشلیم (مزمور 55: 17 ؛ دانیال 6: 10) توسط دعای در خلوت با خدا جایگزین شد (متی 6: 5- 6).
6) روزه ها - روزه ها و سوگواری آن منسوخ شد و با شادی جایگزین گردید ( متی 6: 16- 18 ؛ 9: 14- 17 ؛ مرقس 2: 18- 22).
7) ختنه - ختنه جسمانی منسوخ شد و توسط ختنه روحانی قلب جایگزین شد (رومیان 2: 28- 29 ؛ اول قرنتیان 7: 17- 20 ؛ غلاطیان 6: 15).
8) غذاهای پاک - ترتیبات مربوط به غذاهای پاک منسوخ شدند و همه غذاها " پاک " اعلان شدند (مرقس 7: 19 ؛ رومیان 14: 2- 6 ، 13- 23 ؛ کولسیان 2: 16 ؛ اول تیموتائوس 4: 3- 5).
9) قربانبها - تقدیم قربانیها منسوخ شد، زیرا آنها در قربانی یک باره و برای همیشه عیسی مسیح روی صلیب به انجام رسیدند (یوحنا 1: 29 ؛ عبرانیان 7: 27 ، 9: 9- 14 ، 25- 26 ؛ 10: 10).
10) ده یک ها - دادن ده یک ها منسوخ شدند و توسط شیوه بخشش در عهد جدید جایگزین شد (مرقس 12: 41- 44 ؛ لوقا 6: 38 ؛ اول قرنتیان 16: 2 ؛ دوم قرنتیان 8: 3 ، 12، 14 ؛ 9: 6- 7).

نتیجه: عیسی مسیح شریعت تشریفاتی را منسوخ کرد و هیچیک از این قوانین تشریفاتی هرگز نباید دوباره درون اجتماع مسیحی معرفی شوند و بنابراین باعث جدایی مسیحیان گردند.
ترتیبات شریعت تشریفاتی یکبار و برای همیشه از میان برداشته شده اند (لغو، فسخ و محو شدند) (کولسیان 2: 14) و منسوخ شدند (به موجودیت آنها خاتمه داده شد) (افسسیان 2: 15). آنها دیگر هرگز نباید درون کلیسای مسیحی دوباره معرفی شوند و در نتیجه باعث ایجاد جدایی در بین ایمانداران کلیسا گردند.

بنابراین ، ترتیبات شریعت تشریفاتی عهد عتیق مانند انتخاب کاهنان، ساختن معابد و قربانگاهها، ختنه جسمانی پسران، نگه داشتن سبت و دیگر عیدهای یهودی و اوقات روزه، خوردن غذاهای پاک تشریفاتی و تقدیم حیوانات قربانی نباید دوباره در کلیسای مسیحی معرفی شوند.
همچنین قاعده ده یک عهد عتیق (ملاکی 3: 10) نباید درون کلیسای مسیحی بعنوان یک وظیفه یا فریضه مسیحی معرفی شود. خدا از مسیحیان نمی خواهد که ده یک بدهند، بلکه او تعلیم میدهد که آنها با سخاوت، با یقین، به رضایت، بی منت و با خوشرویی هدیه بدهند (دوم قرنتیان 9: 6- 7).

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

کتاب مکاشفه یوحنا و بررسی نقطه نظر هزاره گرا


کتاب مکاشفه یوحنا از نقطه نظر سبک نگارش، یکی از زیبا ترین کتب کتاب مقدس میباشد. همانطور که در معرفی این کتاب در ترجمه هزاره نو نوشته شده، هدف اصلی نویسنده، تشویق مومنان و امید دادن به آنهاست. اما از آنجایی که درک این کتاب در عصر حاضر برای بسیاری گنگ میباشد، برای گروهی از مردم، و حتی مسیحیان، تبدیل به بخشی ترسناک از کلام خدا در آمده که حتی گاهی مسیحیان، نو ایمانان را از مطالعه آن بر حذر میدارند.

در ادبیات مسیحی به زبان فارسی، چند تفسیر نسبت به کتاب مکاشفه یوحنا وجود دارد که عمدتا از نقطه نظر دیدگاه هزاره گرا میباشد (تفسیر کتاب مکاشفه عیسی مسیح و دنیا به کجا میرود ...................). در این مقاله من سعی نمودم نقطه نظر هزاره گرا را از نظر تاریخی و الهیاتی مورد بررسی قرار دهم، یعنی آغاز این تعلیم از چه زمان و جهت توجیح چه دیدگاهی بوده.
باشد که سعی و تلاش جامعه مسیحی ایرانی، باعث شعله ور شدن هر چه بیشتر بیداری روحانی در کشورمان گردد.

کتاب مکاشفه یوحنا و بررسی نقطه نظر هزاره گرا

پایه گزار دیدگاه هزاره را میتوان جان‌ داربی (John Nelson Darby) کشیش معروف کلیسای انگلستان بود، وی نظریة صهیونیسم مسیحی (Christian Zionism)را برای نخستین بار مطرح نمود.
این جریان برای نخستین بار از سوی پیروان داربی در اواخر قرن نوزدهم به‌وجود آمد، و بعدها جهت عملی‌کردن و تحقق نطریه صهیونیسم مسیحی، تئوری دیدگاه هزاره در مورد پیشگویی‌های کتاب مکاشفه یوحنا، رواج داده شدد. دو نفر از کشیشان برجستة پروتستان مقیم ایالات متحده امریکا به نام ‌های «دی.ال. مـــودی (D.L.Moody) و ویــلیــام بـلاکستــون (E. Blackstone. william) نیز مکتب نوظهور صهیونیسم مسیحی را در این کشور تبلیغ کردند. بخشی از اصول و مبانی این جریان در ایالات متحده امریکا و انگلستان،‌ حمایت عقیدتی از صهیونیسم می‌باشد و آن‌ها اعتقاد دارند که مسیحیان برای بازگشت ثانوی مسیح، باید چند خواستة مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به‌عنوان پیشگویی‌های انجیل بیان شده است عملی کنند. پیروان این دیدگاه، وظیفة خود میدانند تا برای تسریع در عملی‌شدن این حوادث کوشش کنند. حوادثی که ازسوی آن‌ها باید عملی شود، عبارت است از:
1. یهودیان از سراسر جهان باید به اسرائیل آورده شوند؛ به همین‌سبب بلاکستون» در دهة 1880 میلادی برای مهاجرت یهودیان از سراسر جهان به سرزمین اسرائیل، با رهبران سیاسی و سرمایه‌داران بزرگ مسیحی در ایالات متحدة امریکا ملاقات کرد و آن‌ها را متقاعد کرد که از دولت ایالات متحده امریکا بخواهند تا برای به‌وجود آوردن کشور اسرائیل بکوشد.
در سال 1891 میلادی «ویلیام بلاکستون» نامه‌ای را که بعداً به نامة ‌بلاکستون معروف شد، تقدیم رییس‌جمهوری وقت امریکا «بنیامین هاری‌سن (Benjamin Harrison) کرد. در این نامه، 413 نفر از رهبران ارشد سیاسی، مذهبی و سرمایه‌‌داران بزرگ آن زمان در امریکا از دولت خود درخواست کرده بودند که دولت امریکا وظیفة الهی و ملی دارد تا کشوری برای یهودیان به‌وجود آورد و برای بازگشت یهودیان ، کمک‌های مالی و سیاسی ارائه کند. این نامه را حتی اسقف اعظم کاتولیک‌ها در ایالات متحدة امریکا، یعنی کاردینال گیبن (Cardinal Gibbons) نیز امضا کرده بود. کشیش ویلیام بلاکستون به‌عنوان «پدر صهیونیسم مسیحی در ایالات متحده» معروف گردید.
در سال (1908 م.) «بلاکستون» کتابی را با عنوان «مسیح می‌آید» Jesus is Coming تألیف کرد. در این کتاب، نویسنده به مسیحیان جهان وعده داده بود در سالی که در کشور اسرائیل تأسیس شود؛ مسیح دوباره ظهور خواهدنمود.
2- به‌جای مسجد اقصا و مسجد صخره دراورشلیم باید معبدی بزرگ برای یهودیان بنا کرده شود، و در سلطنت 1000 ساله مسیح، شریعت و قربانی در آنجا دوباره اجرا خواهد شد. مسیحیان پیرو این دیدگاه، قربانی این اشتباهند که اسرائیل روحانی نامبرده در کلام خدا را با کیان سیاسی صهیونیستی امروز، یکسان پنداشته‌‌اند. آن‌ها ایجاد دولت اسرائیل را امری حتمی تلقی می‌‌کنند و آن را جزئی از اراده خداوند برای بازگشت مسیح به هستی و پایان عمر این دنیا می‌دانند.
3- روزی که معبد یهودیان بنا شود، جنگ نهایی مقدس حارمگدون Armageddon آغاز شده است که در این جنگ جهانی، تمام جهان نابود خواهد شد.
4- روزی که جنگ نهایی مقدس آغاز شود، تمامی مسیحیان تولد تازه یافته، ربوده شده و مسیح را دیدار خواهند کرد و آنان از بهشت همراه مسیح نظاره‌گر نابودی جهان و عذاب سخت در این جنگ مقدس خواهند بود.
5- در جنگ نهایی مقدس، زمانی‌که ضد مسیح یا دجال Anti Christ در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیان دوباره در جهان ظهور خواهد کرد و دجال را در پایان این جنگ نهایی مقدس شکست خواهد داد و حکومت واحد جهانی به رهبری مسیح با پایتختی اورشلیم که ازسوی مسیحیان و یهودیان قبل از آغاز جنگ‌نهایی مقدس ساخته شده‌ است، محل حکومت1000 ساله و جهانی مسیح خواهد بود.
پیروان این دیدگاه در ایالات متحده و انگلستان در دهة (1990 م.) اعتقادات یاد شده را به ‌شدت در جامعة امریکا و اروپا تبلیغ کرده‌اند و در ده سال گذشته در ایالات متحدة امریکا در این زمینه ده‌ها کتاب منتشر شده و فیلم‌های گوناگونی به نمایش در‌آمده‌است.
در اوایل سال (2001 م) کشیش امریکایی به‌نام هال لیندسی Lindsey Hal ، کتابی را با عنوان «در پیشگویی‌های انجیل، جای امریکا کجاست؟» Where is America in Prophecy? تألیف کرده که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال 2001 در امریکا به‌شمار آمده است. در این کتاب، نقش ایالات متحده در جنگ حارمگدون بیان شده‌است. نویسنده درپی اثبات آن است که دولت امریکا جنگ نهایی مقدس را رهبری خواهد کرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را که قبل از آغاز جنگ نهایی مقدس باعث ایجاد ترس و وحشت در جهان شده‌اند، شکست خواهد داد و در این جنگ مقدس، دولت انگلیس همکار امریکا خواهد بود؛ حتی دولت امریکا در اوج زمان جنگ سرد بر ضد شوروی سابق، موشک‌های هسته‌ای قاره‌پیمای خود را شمشیرهای جنگ مقدس نامیده بود.
جان نلسون دربی و نظریه هزاره گرا

نخستین سال‌ها
جان نلسون دربی در محله وست مینیستر در شهر لندن متولد شد و در سوم ماه مارچ 1801 در کلیسای (خیابان) مارگارت تعمید یافت. او از یک خانواده صاحب ملک انگلیسی – ایرلندی می‌آمد که در لیپ کستبل، ایالت کینگز درایرلند مستقر بودند. او برادرزاده بهترین افسر نیروی دریای هنری دی استد دربی (Admiral Henry D sterre Darby ) بود و نام وسط او به قدردانی از پدر تعمیدی و دوست خانوادگی‌اش، لورد نلسون داده شد. دربی در مدرسه وست مینیستر و دانشکده ترینیتی در دوبلین که جان آنجا در سال 1819 به برنده مدال طلای کلاسیک ارتقا یافت، تعلیم یافت. با وجود آنکه هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که دربی رسما الاهیات می‌خواند، اما او در طی تحصیلاتش مسیحیت را پذیرفت. او وارد یک مدرسه وکالت شد، اما احساس کرد که وکیل بودن با اعتقاد مذهبی‌اش ناسازگار است. در نتیجه او از بیم آنکه مبادا استعدادهایش را برای از بین بردن عدالت استفاده کند، انتصاب به عنوان یک کشیش انگلیکان (اسقفی) در ایرلند را انتخاب نمود. در سال 1825 دربی به شماسی کلیسای رسمی ایرلند وسال بعد به عنوان کشیش گماشته شد.

سال‌های میانی
دربی یک دستیارکشیش شد و برتری خود را به جهت کشیشی موفقیت‌آمیزش میان رعیت‌های کلیسای کاتولیک بخش کلیسایی خود در کالاری نزدیک انیسکری ایالت ویکلو نشان داد، او بعدها ادعا کرد که صدها نوایمان را به کلیسای ایرلند جلب نموده است. با این وجود وقتی ویلیام مژی (William Magee)، اسقف دوبلین ، حکم کرد که نوایمانان ملزم هستند برای وفاداری به جرج چهارم به عنوان یک پادشاه صالح ایرلند قسم بخورند، تغییر مذهب پایان یافت. یک نمونه از این تصدی می تواند از یکی از دو آرشیو برادران که از لحاظ ملی مهم است به دست آورده شود: یا آرشیو برادران مسیحی، جی رولم (J. Rulm) دانشگاه منچستر یا آرشیو خصوصی ادوین کراس (Edwim Cross)، فانتین هاوس، لندن. دربی به عنوان اعتراض از معاونت کشیشی خود استعفا داد. کمی بعد در اکتبر1827 او ازاسب افتاد و به شدت مجروح شد. او بعدها اظهار کرد که در طول این مدت بود که تشخیص داد «ملکوت» شرح داده شده در کتاب اشعیا و هرجای دیگرعهد عتیق کاملا متفاوت از کلیسای مسیحی بود.
او درطول پنج سال بعد اصول الاهیات کامل خود را گسترش داد که چشمگیرترین عقیده او این بود که حتی عقیده یا برداشت یک کشیش هم گناه به روح‌القدس بود، زیرا آن این تشخیص را محدود کرد که روح‌القدس می‌تواند ازطریق هرعضو کلیسا صحبت کند. در طول این مدت او به یک جلسه میان فرقه‌ای ایمانداران، شامل آنتونی نوریس گراو (Antony Norris Groues)، ادوارد کرونین (Cronin Edward)،
جی جی بلت (J.G.Bellett) و فرانسیس هاتچینسون (Francis Hutchinson) ملحق شد که گردهم آمدند تا به عنوان یک نشانه از اتحادشان درمسیح با یکدیگر همسفره شدند. در سال 1832 این گروه زیاد شده بودند و خودشان را به عنوان یک گروه مسیحی مجزا مشخص کرده بودند. وقتی آنها مسافرت کردند و گروه‌های جدیدی را در ایرلند و انگلستان به وجود آوردند جنبش جدیدی شکل گرفت که اکنون به عنوان برادران پلیموتی شناخته می شود.
دربی تا سال 1832 در کنفرانس یاورزکورت، که یک جلسه سالانه دانشجویان انجیل بود و توسط دوست او لیدی پاورزکورت (Lady Powerscourt)، تئودوسیا وینگفیلد پاورزکورت (Theodosia Wingfeild Powerscourt) که بیوه ثروتمندی بود سازماندهی می‌شد، رسما جدایی خود را از کلیسای ایرلند اعلام نکرد. همچنین آن کنفرانس جایی بود که او نخستین بار یافته خود را درمورد «عروج اسرارآمیز» شرح داد. ویلیام کلی (William Kelly) (1821- 1906) حدودا به مدت 40 سال مفسر ارشد او بود و تا زمان مرگ خودش یک طرفدار وفادار بود. کلی دراثر خود بیان کرد که «هنگامی که من جان نلسون دربی را شناختم هرگز انسان مقدسی وفادارتر از او به نام مسیح و کتاب مقدس نشناختم یا وصفش را هم نشنیدم.»
سال‌های بعد
درسال‌های 1830 و 1840 دربی به اروپا و بریتانیا فراوان سفر کرد و گروه‌های برادران بسیاری را تشکیل داد. درسال 1848 او در یک مباحثه پیچیده درمورد شیوه مناسبی برای حفظ معیارهای مشترک مقررات در گروه‌های مختلف درگیرشد که به یک دو دستگی بین گروه برادران «آزاد» و برادران «انحصاری» انجامید. بعد از آن زمان او به عنوان شخص حکمفرما میان انحصاری‌ها پذیرفته شد که باعث شد آنها به عنوان برادران «دربایت» نیز معروف باشند. او بین سال‌های 1862 و 1877 حداقل پنج سفر میسیونری به امریکای شمالی نمود. او بیشتردرانگلیس و انتاریو و بخش دریاچه‌های پنجگانه کار می‌کرد اما از راه سانفرانسیسکو، هاوایی و نیوزلند یک سفر طولانی از تورنتو به سیدنی نمود. اکنون یک فهرست جغرافیایی از مدارک او (قابل استفاده براساس فصل 2، لندن) در دسترس می‌باشد و جاهایی که او مسافرت کرده را فهرست می‌کند. دو مهارت‌های کلاسیک خود را برای ترجمه انجیل ازنسخه‌های اصلی استفاده نمود. در انگلیس اویک خلاصه از انجیل ومقاله‌های مذهبی حکیمانه بسیار دیگری نوشت. او سرودهای مذهبی و شعرهایی نوشت که مشهورترین آنها «Man of Sorrow» (لقب عیسی مسیح به عنوان ناجی رنجدیده) بود. او یک مفسر انجیل نیز بود. او در سال 1882 در ساندریدج هاوس (Sundridge house) درشهر بورنموت (Bournemouth) مرد و در بورنموت، دورست درانگلیس دفن شد و متن زیر روی سنگ قبر او حک شده است: ترغیب بر آیندگان
دربی در عالم الاهیات به عنوان پدر «تقدیرگرایی» (Dispensationalism) مورد توجه واقع می شود و بعدها توسط انجیل مرجع اسکوفیلد سیروس اسکوفیلد درایالات متحده پرطرفدارو محبوب شد. او محبوب بود و کشف نظریه «عروج اسرارآمیز» که در آن مسیح بدون تذکر ایمانداران واقعی‌اش را از این جهان دورمی سازد و می‌برد اغلب به او نسبت داده می‌شود. اعتقادات تقدیرگرایان درمورد سرنوشت یهودیان و برقراری مجدد پادشاهی اسرائیل، تقدیرگرایان را در صدر صهیونیسم مسیحی قرار می‌دهد. صهیونیسم مسیحی یک باور در میان مسیحیان است که بنابراین اعتقاد بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس و برقراری دولت اسرائیل درسال 1948 مطابق نبوت کتاب مقدس می‌باشد. این اعتقاد نه منحصرا بلکه اساسا با تقدیرگرایی مسیحی، علی‌الخصوص درکشورهای انگلیسی زبان خارج از اروپا، مرتبط می‌باشد.
صهیونیسم مسیحی، به عنوان یک اعتقاد الاهیاتی خاص، الزاما مستلزم همدردی نسبت به یهودیان یک قوم یا نسبت به یهودیدت به عنوان یک مذهب نیست. از آنجایی که متن کتاب مقدس مملو ازاشاره‌هایی به قوم برگزیده خدا می‌باشد برای صهیونیست‌های مسیحی تأکید بر اصول یهودی مسیحی و حتی ترویج رسوم یهودیت و واژه‌های عبری به عنوان بخشی از رسم خودشان امری عادی است، با این وجود صهیونیست‌های مسیحی عموما معتقدند که با به انجام رساندن نبوت، شمار چشمگیری از یهودیان، عیسی را به عنوان مسیح موعود خواهند پذیرفت و همچنین معتقدند که در روزهای آخر این یهودیان مسیحی یک شکل کاملا یهودی (عبرانی) از مسیحیت را اعمال خواهند نمود. بسیاری از صهیونیست‌های مسیحی معتقدند که قوم اسرائیل به همراه مسیحیان غیریهودی ادغام شده (براساس رومیان 11: 17 -24، کتاب مقدس) بخشی ازقوم برگزیده خدا می‌مانند. این امرتأثیر مضافی برتبدیل شد صهیونیست‌های مسیحی به طرفداران صهیونیسم یهودی دارد.

تقدیرگرایی (Dispensationalism)
تقدیرگرایی به عنوان یک روند درالاهیات مسیحی پروتستان یک نوع پیش هزاره گرایی است که تاریخ کتاب مقدس را به عنوان شماری از اقتصادها و حکومت‌های متوالی تعلیم می‌دهد که تقادیر نامیده می‌شوند و هر کدام به عدم تداوم وعده‌های عهد عتیق که خدا به قوم متفاوت خود داد تأکید می‌کنند. با این وجود تقدیرگرایی از نظر مفهومی نیز فراتر از پیامدهای تعلیم مسیحی درست می‌باشد. برای مثال مذهب بهائی هم مفهوم عام تقادیر را به همان اندازه تعریف شده استفاده می‌کند، اما در مفهوم گسترده‌تر همه مذاهب اصلی بشریت. درمفهوم مسیحیت، تقدیرگرایی یک چهارچوب تفسیری یا داستانی برای درک روند کلی انجیل می‌باشد و اغلب با این تفسیر متضاد مغایرت دارد: تقدم گرایی (که از آن به عنوان الاهیات عهد نیزیاد می‌شود، به (الاهیات) عهد جدید نیزمراجعه کنید.) به شیوه ساده، تقدم گرایی تعلیم می‌دهد که کلیسای مسیحی «نخست برای نجات یهودیان و نیزبرای غیریهودیان» بنیاد نهاده شده است و همچنین تعلیم می‌دهد که تنها یک قوم خدا وجود دارد که به واسطه عیسی مسیح متحد شده‌اند. از آنجایی که یهودیان اکثرا از پذیرفتن مسیح -«مسیح موعود اسرائیل»- خودداری کرده‌اند و او راه نجات آنها می‌باشد، آن یهودیان خاص که او را رد می‌کنند، در واقع تنها قانونی را که خدا برای بخشش الهی ارائه کرده را رد می‌کنند و درنتیجه دیگر شامل اسرائیل حقیقی نمی‌باشند. مسیحیان «یهودیان جدید» شده‌اند. در مقابل، تقدیرگرایان تعلیم می‌دهند که وقتی کتاب مقدس به جای یهودیان به غیریهودیان کمک کرد کلیسای مسیحی در رفتار خدا نسبت به یهودیان یک «وقفه» است، اما وقتی یهودیان به سرزمینشان بازگردانده شوند وعیسی را به عنوان مسیح موعود خود بپذیرند لطف و مرحمت دائم خدای یهودیان بعد از دوران کلیسا (یا تقدیر) آشکار خواهد شد. بنابراین تقدیرگرایان به طور خاص به بازگشت یهودیت معتقد هستند.

تاریخ بریتانیا
تقدیرگرایی به خاطر پشتیبانی ازمحیط مذهبی ناآرام درانگلستان و ایرلند درسال 1820 برپایه جنبش برادران پلیموتی، مخصوصا تعالیم جان نلسون دربی می باشد (1800- 1882). تقدیرگرایی: پیشگویی تاریخ دردوره‌هایی خاص مطابق شیوه‌ای که گفته می‌شود خدا با بشریت رابطه برقرار کرده است. برای مثال از آدم تا نوح خدا از طریق ضمیر انسان با او رابطه داشت، از موسی تا مسیح از طریق شریعت با انسان رابطه داشت و غیره. اواخر قرن نوزدهم پیش هزاره‌گرایان اعتقاد داشتند که خدا «برای عصرها یک نمونه» دارد که متشکل ازهفت تقدیر است و آخرین تقدیر دوره هزارساله می‌باشد. تقدیرگرایان از طریق یادداشت‌های انجیل مرجع اسکوفیلد محبوب شدند. آن بیشترازیک شیوه برای بررسی تاریخ بود چون با بی‌خطایی کلام کتاب مقدس رابطه داشت. دربی به چند موضوعی متکی بود که بین کلونیسی‌های افراطی‌تر در جنبش انجیلی اوایل قرن نوزدهم متداول بود، اما او برای تفسیر کتاب مقدس روشی را گسترش داد که ازروش نویسندگان قبلی پیچیده‌تر و کامل‌تربود. جنبش برادران پلیموتی، یا دراصل یک جنبش علیه کلیسا شناسی کاتولیک و انگلیکان، به خاطر موضوع ضدفرقه‌ای، مخالف کشیشی و ضد ایمانی معروف شد. در سال 1848 برادران پلیموتی به گروه «انحصاری»، که توسط دربی رهبری می‌شد و گروه «آزاد» تقسیم شدند. دیدگاه‌های دربی بین برادران انحصاری حکمفرما شدند، اما تاسال 1870 یا 1880 بین برادران آزاد متداول نبودند.
آمریکای شمالی
تقدیرگرایی نخستین بار توسط جان اینگلیس (John Inglis) (1879- 1813) از طریق یک ماهنامه بنام راه‌چین‌هایی در بیابان (که بین سال‌های 1854 و 1872 به طور متناوب منتشر می‌شد) به آمریکای شمالی معرفی شد. درسال 1866، اینگلیس برای گردهمایی ایماندار برای بررسی کتاب مقدس را ترتیب داد و عقاید تقدیرگرایان را به یک انجمن کوچک اما با نفوذ مبشران آمریکایی معرفی نمود. بعد از مرگ اینگلیس، جیمزاچ بروکز (James H. Brookes) (1898– 1830) کشیشی در اس تی لوئیز ((St Louis، کنفرانس انجیلی نیاگارا را ترتیب داد تا انتشارعقاید تقدیرگرایان را ادامه دهد. بعد از اینکه دوایت. ال. مودی Dwight L. Moody )) (1899 – 1837) درسال 1872 توسط یک عضو ناشناس برادران به «حقیقت تقدیر» پی برد تقدیرگرایی مورد حمایت واقع شد. مودی به بروکز و تقدیرگرایان دیگر نزدیک شد و به ترویج تقدیرگرایی کمک کرد، اما ظاهرا هرگز به فحوای شیوه تقدیرگرایی پی نبرد. در طول این مدت که جمع قابل توجهی از تقدیرگرایان عروج «پس از رنج» را مطرح کردند تقدیرگرایی به طور بسیار قابل ملاحضه‌ای دگرگون شد.
رهبران تقدیرگرا درانجیل مودی شامل روبن آرچرتوری (Reuben Archer Torrey) (1982– 1856)، جیمز. ام. گری (James M. Gray) (1925– 1851)، سیروس آی. اسکوفیلد (Cyrus I. Scofield) (1843- 1921) ویلیام جی.اردمن (William J. Erdman) (1833- 1923)، آ. سی. دیکسون (A.C.Dixon ) (1854- 1925)، آ. جی. گوردن A.J. Gordon)، ویلیام اوجن بلک استون ( William Eugene Blackston) نویسنده پرفروش‌ترین کتاب سال 1800 بنام «مسیح می آید» (که توسط توری (Torrey) و اردمان (Erdman)تأیید شد) می‌باشد. این اشخاص مبشران فعالی بودند که ازبسیاری از کنفرانس‌های انجیل وتلاش‌های میسیونری و تبلیغ مسیحیت حمایت می‌کردند. آنها همچنین با پذیرفتن رهبری سازمان‌های جدید ومستقل انجیل مثل سازمان انجیل مودی (1886)، سازمان انجیل لوس آنجلس که اکنون دانشگاه بایولا می‌باشد (1907) و دانشگاه انجیل فیلادلفیا که اکنون دانشگاه انجیلی فیلادلفیا می‌باشد (1917) به جنبش تقدیرگرایان ثبات سازمانی دادند. شبکه سازمان‌های مربوطه که یکباره پدیدار شدند مرکزی برای گسترش تقدیرگرایی آمریکایی شدند.
تلاشهای جدی سیروس ای اسکوفیلد وشرکای او تقدیرگرایی را به مخاطبان بیشتری در آمریکا معرفی نمود و به خاطرانجیل مرجع اسکوفیلد او تاحدی مورد احترام قرار گرفتند. انتشار انجیل مرجع اسکوفیلد درسال 1909 توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد تا اندازه‌ای یک شاهکار ادبی نو برای این جنبش بود، چون برای اولین بار یادداشت‌های تقدیرگرایی آشکارا به مطالب موجود در متنهای انجیل افزوده می‌شدند. انجیل مرجع اسکوفیلد به انجیل اصلی مبدل شد که به مدت شش سال پس از آن توسط مبشران و بنیادگرایان مستقل درآمریکا استفاده می‌شد. لوئیز اسپری چلفر (1871- 1952) مبشر و معلم انجیل که به شدت تحت تأثیرسیروس آی اسکوفیلد قرار داشت و درسال 1924 دردانشکده الاهیات دالاس دیده شد، درآمریکا نخبه تقدیرگرایی شده است. اصطلاحا «جنبش فیض» که در سال 1930 آغاز شد طبق خدمات تعلیمی جی. سی. اوهایر (J.C.OHair)، کرنلیوس آر. استام (Cornelius R Stan)، هنری هودسان (Henry Hudson) و چارلز بیکر (Charles Baker) اشتباها به عنوان تقدیرگرایی «افراطی» یا «تندرو» شرح داده شده است (یک نامگذاری اشتباه واقعی برحسب ریشه شناسی ریشه واژه یونانی برای «تقدیر»). تفاوت‌های بین شریعت و فیض، نبوت و راز، اسرائیل و کلیسا به واسطه اسکوفیلد، بارن هاوس و ایرونساید به جسم مسیح درعمق وجود این افراد قوت بخشید و توسط اوهایر، استام و جمعی از معلمان «گریس» مورد مطالعه قرار گرفتند و آشکار شدند. تقدیرگرایی بر وضعیت مبشران آمریکایی، به ویژه درمیان کلیساهای انجیلی غیرفرقه‌ای، بسیاری از اعضای کلیسای پروتستان، طرفداران آرمسترانگ و اکثر گروه‌های پنطیکاستی و گروه‌های کریزماتیک (که معتقدند برخی از روحانیون قدرت شفا و نبوت و غیره دارند) (charismatic groups) تفوق یافته است.

پایه های اصلی تقدیرگرایی

مکاشفه تدریجی
یکی از مهم‌ترین مفاهیم الاهیاتی بنیادین برای تقدیرگرایان مکاشفه تدریجی است. در حالی که همه مسیحیان نوعی مکاشفه تدریجی را دنبال می‌کنند، تقدیرگرایان نسبت به افرادی که تقدیرگرا نیستند، مکاشفه تدریجی را درالویت بالاتری قرار می‌دهند. همچنین در حالی که بعضی از افراد غیرتقدیرگرا در آغاز با مکاشفه تدریجی عهد جدید شروع می‌کنند و این را قبل از عهد عتیق شروع می‌کنند و اول آن را از نظر تاریخی می‌خوانند. در نتیجه همان طور که در کتاب مقدس دیده می‌شود تأکید بر عدم تداوم می‌باشد. عهدهای انجیل به طور پیچیده‌ای با تقادیر مربوط می‌باشند. وقتی این عهدهای انجیل مقایسه و سنجیده می‌شوند، نتیجه یک ترتیب تاریخی از تقادیر مختلف می‌باشد. همچنین تقدیرگرایان با توجه به وعده های مختلف عهد انجیل، به کسانی که این وعده‌ها برای آنها نوشته شدند یا به عبارتی به دریافت‌کنندگان اصلی، تأکید بیشتری می‌کنند. این امربه برخی از اعتقادات تقدیرگرایانه بنیادی مثل یک تفاوت بین اسرائیل و کلیسا، منتهی شده است.
تفسیر تاریخی – دستوری
مفهوم الاهیاتی مهم دیگر تأکید برچیزی است که به آن به عنوان شیوه تاریخی – دستوری تفسیراشاره می‌شود. اغلب درمیان مردم ازآن به عنوان تفسیر لغوی کتاب مقدس یاد می‌شود. شیوه تاریخی – دستوری تفسیر به همراه توسعه تاریخی عهدها در کتاب مقدس دقیقا با تأکید برمکاشفه تدریجی مرتبط می‌شود، یک شاخص تقدیرگرایانه به وجود می‌آید.

تفاوت بین اسرائیل و کلیسا
همه تقدیرگرایان، خصوصا به عنوان گروه‌های مختلفی که مجموعه متفاوتی ازوعده‌ها را می‌پذیرند، به یک تفاوت آشکار بین اسرائیل و کلیسا پی می‌برند. تقدیرگرایان معتقدند که خدا وعده‌های خاصی به قوم اسرائیل داد که درآینده بین یهودیان به انجام خواهد رسید. به جز وعده‌هایی که اسرائیل دریافت کرده کلیسا نیز مجموعه متفاوتی از وعده‌ها را دریافت نموده است. همچنین اکثرتقدیرگرایان علاقه همزمان اعضا به اسرائیل و کلیسا را تشخیص می‌دهند. مسیحیان یهودی مثل پولس، پطرس و یوحنا دراین دسته می‌باشند. در حالی که اکثرا اعتقاد ندارند که اسرائیل و کلیسا متقابلا دو گروه انحصاری هستند، اقلیت کوچکی از تقدیرگرایان گذشته و حال وجود دارند که به این امر معتقدند. برخی از تقدیرگرایان کلاسیک و تقریبا همه تقدیرگرایان افراطی از جمله کسانی هستند که معتقدند اسرائیل و کلیسا متقابلا انحصاری هستند.

تفاوت بین شریعت و فیض
تقدیرگرایان کلاسیک تعلیم می‌دهند که شریعت و فیض متقابلا دو مفهوم انحصاری هستند. اظهارات اسکوفیلد و تقدیرگرایان کلاسیک اولیه دیگر تفاوت بنیادی شریعت و فیض را تعلیم می‌دهند. به عبارت دیگر آنها تعلیم می‌دهند که شریعت دربردارنده فیض نیست و فیض نیز برای حفظ شریعت تعیین نمی‌شود. منظور این نیست که فیض به واسطه تقدیرشریعت ازدست داده شد، بلکه یعنی شریعت به خودی خود صد در صد با فیض مخالف بود و ازطریق دیگر(مثل وعده ها و برکات) عمل می‌کرد. بعضی از تقدیرگرایان نوین با ایجاد چنین تفاوت بنیادی مخالف می‌باشند. دانیال فولر ( Daniel Fuller) که تقدیرگرا نبود در کتاب «کتاب مقدس و شریعت» خود (صفحه 51) بیان کرد که «اگرچه تقدیرگرایی امروزی ارتباط بین شریعت و فیض را به بیانی متفاوت ازآنچه درالاهیات عهد می‌باشد توضیح می‌دهد، باز هم در معنی تفاوت اساسی وجود ندارد». این بیانیه به واسطه بعضی از طرفداران الاهیات (مثل گرژ بنسن (Greg Bahnsen) و کنت جنتری ( Kenneth Gentry)، هاوس دیوایدد ، 1989، داگلاس مو، نشریه ترینیتی، 3: 99- 102، 1982) زیر سؤال برده شده است.

انواع تقدیرگرایی

تقدیرگرایی سنتی
امروزه دیدگاه سنتی برای تقدیرگرایان دیدگاه اکثریت می‌باشد. جان والوورد (John Walvoord) و چارلز رایری (Charles Ryrie) دو نویسنده تقدیرگرای سنتی هستند. انجیل اصلاح شده اسکوفیلد سال 1960 نیزیک دیدگاه تقدیرگرایانه سنتی را منعکس می‌کند، به این خاطراست که تقدیر گرایان سنتی گاهی اوقات تقدیرگرایان اصلاح شده نامیده می‌شوند.

تقدیرگرایی تدریجی
گفته شده است که تقدیرگرایی تدریجی دراین مقاله یا بخش ادغام می‌باشد. دیدگاه تقدیرگرایی تدریجی یک پیشرفت جدید در تقدیرگرایی ازسال 1980 می‌باشد. نخستین تفاوت بین تقدیرگرایی تدریجی و سنتی درچگونگی ارتباط نزدیک عهدها با یکدیگر تصور می‌شود. دارل باک ( Darrel Bock)، کرایچ بلیزینگ (Craig Blaising) و رابرت ساسی (Robert Saucy) نویسنده‌های مهم تقدیرگرایی تدریجی می‌باشند.

تقدیرگرایی افراطی
تقدیرگرایی افراطی یک دیدگاه اقلیت درتقدیرگرایی می‌باشد. برخلاف انواع دیگرتقدیرگرایان که معتقدند کلیسا دراعمال 2 به وجود آمد، تقدیرگرایان افراطی معتقدند که کلیسا دیرتر درکتاب اعمال به وجود آمد. تقدیرگرایی افراطی توسط ای. بلیو. بولینجر
( E.W.Bullinger) آغاز شد که معتقد بود کلیسا در پایان کتاب اعمال (اعمال 28) به وجود آمد. بعدها موضع اعمال میانی یک «میانه روی» از موضع اعمال 28 بود که آنجا اعتقاد براین شد که کلیسا تقریبا بین اعمال 8 – 13 به وجود آمد. نویسندگان اعمال میانی شامل کرنیلیوس استام (Cornellius Stam) و چارلز بیکر می‌باشند در حالی که بولینجر دیدگاه اعمال 28 را ارائه می‌نماید.

تقدیرگرایی کلاسیک
ازنخستین نویسندگان تقدیرگرای مثل دربی و چافر به عنوان تقدیرگرایان کلاسیک یاد می‌شود. این دیدگاه با دیدگاه تقدیرگرایان سنتی یا اصلاح شده امروزی تفاوت دارد. نخستین انجیل اسکوفیلد (البته نه انجیل اصلاح شده اسکوفیلد) یک دیدگاه تقدیرگرایانه کلاسیک را نشان می‌دهد. امروزه تقدیرگرایان کلاسیک اقلیت کوچکی هستند و مایلز استانفورد (Miles Standford) یکی از نویسندگانی است که این دیدگاه را ارائه می‌کند.

جانشین هایی برای تقدیرگرایی
پیش از آغاز و طبقه‌بندی تقدیرگرایی قرن 20– 19، الاهیات عهد، دیدگاه برجسته پروتستان درخصوص تاریخ نجات‌بخش بود و هنوز هم دیدگاه کلیساهای اصلاح شده (فرقه‌های پروتستان پیرو کالوین و زونگلی) می‌باشد. یک دیدگاه نسبتا جدید که به عنوان سومین جانشین مشاهده می‌شود به ویژه درمیان اعضای کلیسای پروتستان اصلاح شده الاهیات عهد نامیده می‌شود. با این وجود به جز مسیحیان پروتستان، بخش‌های دیگر مسیحیت (برای مثال کاتولیک، ارتدوکس شرقی و ارتدوکس آسیایی) هم الاهیات تقدیرگرایی و هم الاهیات عهد را رد می‌کنند. در قرن‌های اخیر چند راه چاره جدید برای رستاخیز شناسی تقدیرگرایی پدیدارشده است ازقبیل پرتریسم (Preterism) (مکتبی که معتقد است پیشگوئیهای مکاشفه قبلا به انجام رسیده است) و پرتریسم ناکامل ( Partial Preterism) دیدگاه‌هایی که ظهور مجدد عیسی مسیح را در سا ل70 میلادی هنگام انحطاط و نابودی هیکل یهود ارزیابی می‌کنند.

تأثیر اعتقادات تقدیرگرایان
تقدیرگرایی حداقل چون در ایالات متحده اعمال می‌شود، بر آیین پروتستان تأثیراتی داشته است. تقدیرگرایی به واسطه این تعلیم مداوم که دجال مکاشفه یک رهبرسیاسی می‌باشد، همخوانی دوران اصلاح سازی سنتی آن شخص را با پاپ و کلیسای کاتولیک را با «فاحشه بابل»، هر چند تنها به اندازه‌ای جزئی، کم و تضعیف کرده است. در حالی که پاپ برای صدها سال درکتاب‌های پروتستان به عنوان دجال وصف شده است (حتی قبل از نامگذاری رسمی آنها به عنوان پروتستان‌ها درطول اصلاح سازی)، اما هنوز هم همیشه بایکی از سه نماینده اصلی شیطان که طی مصیبت عظیم، گمراهی جهانی را اجرا می‌کنند، یکسان پنداشته می‌شود. تقدیرگرایی نوین موجب شده است که بسیاری از مبشران مسیحی آمریکا به خاطرکاتولیکهای غیر روحانی دید سنتی ضد کاتولیک گرای و ضد پاپی خود را از دید تقریبا عاطفی خود جدا سازند. بعضی از تقدیرگرایان، معمولا ازدسته بنیادگرایان، هنوز تعلیم می‌دهند که یک پاپ (یا یک ضد پاپ) دجال یا پیامبر دروغین کتاب مکاشفه خواهد بود.
تقدیرگرایی عقدیده تقدم گرایی را رد می‌کند. آن متمایل است که بایک شیوه کاملا حفاظتی به سمت قوم یهود و دولت نوین اسرائیل برود. آنچه جان نلسون دربی تعلیم داد و اکثر تقدیرگرایان بعدی پیوسته به آن اعتقاد داشته اند این است که حتی اگر یهودیان عیسی مسیح را نپذیرند باز هم خدا آنها را قوم برگزیده خود می‌داند و ادامه می‌دهد تا با توجه به این اوضاع تقدیرگرایانه و آینده گرایانه جایی برای آنها داشته باشد. در حالی که بسیاری از سنت‌های مسیحیت تعلیم می‌دهد که یهودیان یک قوم متمایز هستند که قطعا وارث وعده‌های خدا می‌باشند (چون درکلام رساله به رومیان «عطایا و دعوت خدا بدون توبه می‌باشند)، تعلیم منحصر به فرد تقدیرگرایی این است که تا زمانی که یهودیان طی مصیبت‌هایی که تقدیرگرایان با حمله بردن به یهودیان درمصیبت عظیم پیش بینی می‌کنند، سرانجام عیسی را به عنوان مسیح موعود خود بپذیرند، کلیسا یک تقدیر موقتی است. پیشگویی‌های دربی یهودیت را همانند مسیحیت تقریبا تا آخر زمان برخوردار از حمایت خدا در نظر می‌گیرد و تعلیم می‌دهد که خدا درنبوت‌ها به غیر از کلیسا برای یهودیان نیز یک مکاشفه مجزا دارد. با این وجود تقدیرگرایان معتقدند که خدا امروزه یهودی یا غیریهودی نمی‌شناسد، زیرا که دریهود و یونانی تفاوتی نیست که همان خداوند، خداوند همه است و دولتمند است برای همه که نام او را می‌خوانند (رومیان 10: 12، ترجمه انجیل طبق دستورجیمزاول پادشاه انگلیس KJV).

تقدیرگرایی و یهودیت مسیحی
تقدیرگرایان با علاقه خاصی که به یهودیان دارند به این خاطرکه یهودیان «قوم برگزیده خدا» می‌باشند، تمایل دارند که به طور جدی مبلغان مسیحی باشند. اعتقادات تقدیرگرایان به بسیاری ازاشکال یهودیت مسیحی گسترده هستند برای مثال سعی می‌کنند تا یهودیان را به نوعی مسیحیت آمیخته با فرهنگ وسنت یهود تغییر مذهب دهند. در بعضی از انجمن‌های تقدیرگرایان، یهودیان به مسیحیانی تبدیل می‌شود که گاهی اوقات ازآنها به عنوان «یهودیان کامل» یاد می‌شود. درنتیجه در حالی که تقدیرگرایی متفاوت از تقدم گرایی سنتی (که طرح ریزی شده تا مستقیما انتقال سنت یهود به کلیسای مسیحی را تضعیف کند) می‌باشد، معمولا ازکثرت گرایی مذهبی نوین نیز به طور چشمگیری متمایزاست و با این دیدگاه که نو آئینی یهودیان نوعی یهود ستیزی می‌باشد نشان داده می‌شود.
درقسمت بالا ادعا می‌شود که شرح یهودیت مسیحی به عنوان «مسیحیت آمیخته با فرهنگ و سنت یهود» و اظهاراعتقادات یهود که دریهودیت مسیحی گسترده شده زیر سؤال برده می‌شوند. پرمارتین والدمن، (Per Martin Waldman) رهبر کلیسای مستقل مسیحیی باروک هاشم (Bruch hashem) در دالاس، ایالت تگزاس، دان جاستر (Dan Juster)، دکتر الاهیات، مدیراجرایی خدمات بین المللی تیکان، روس رسنیک (Russ Resnick)، دبیر کل اتحادیه گردهمایی های یهودیت مسیحی؛ دیوید اچ.استرن ( David H.stern)، دارای درجه دکترا، نویسنده بیانیه یهودیت مسیحی، کتاب مقدس کامل یهودی و تفسیر عهد جدید یهودی و همچنین بسیاری از رهبران یهودی مسیحی دیگر، همراه با رد شدن تقدیرگرایی توسط یهویت مسیحی و اعلام کردن الاهیات اولیوتری (Olive Tree) مسیحیت را با فرهنگ و سنت یهود آمیختند که مسیحیت عبرانی (یهودی) نامیده می‌شود (همان طور که دربیانیه یهودیت مسیحی استرن شرح داده شده است).

شناختن دجال
برخی از تقدیرگرایان مثل جری فالول (Jery Falwell) بر اساس یک اعتقاد که به نظرمی‌رسد دجال برای برخی یهودیان پیشگویی‌های مسیح را به دروغ درست تر و دقیق‌تر از پیشگویی‌های عیسی به انجام خواهد رسانید ادعا کرده‌اند که دجال یک یهودی خواهد بود. این ادعا نمی‌توانست ازاین اعتقاد تقدیرگرایانه ناشی شده باشد که «او» که «با اشخاص بسیار دریک هفته عهد را استوار می سازد» (دانیال 9: 27) به «رئیسی که می‌آید»، درآیه 26 اشاره دارد: این «رئیس» ازهمان قومی خواهد بود که شهررا خراب کردند به عبارت دیگر یک روحی خواهد بود نه یک یهودی. این «رئیس» دربرابر «امیر امیران» مقاومت خواهد نمود و «بسیاری را بغتته (بی دردسر) هلاک خواهد ساخت» (دانیال 8 : 25) و مسؤول «سلامتی و امان» دروغینی خواهد بود که بر روز ویرانگر خدا مقدم خواهد بود (اول تسالونیکیان 5: 2- 3). براساس بخشی از یوحنا 5: 43 که در آن خدا اظهار می‌کند یهودیان بی‌ایمان شخص دیگری را می پذیرند که به اسم خودش خواهد آمد (درست برخلاف خودش که به اسم پدر خود آمد ) برخی معتقدند که این مرد یک یهودی خواهد بود. همچنین نشانه‌ای از دانیال 11: 37 موجود می‌باشد، «و به خدای پدران خود و به فضیلت زنان اعتنا نخواهد نمود، زیرا خویشتن را از همه بلندتر خواهد شمرد»، با وجود اینکه درهمین عبارت دانیال، احتمالا ترجمه بهتراین است که «او خدای پدران خود را نخواهد پذیرفت». دانیال نبی به این مرد به عنوان «حقیری» اشاره می‌کند که «سلطنت را با حیله خواهد گرفت» (دانیال 11: 21). این اعتقاد برای تقدیرگرایی لازم نیست.

تقدیرگرایی و سیاست جهانی
تقدیرگرایی تعلیم می دهد که مسیحیان نبایداز دولت‌های دنیوی اعمال خوب روحانی انتظارداشته باشند و باید انتظار داشته باشند که وقتی ایام آخر نزدیکتر می‌شود شرایط اجتماعی متزلزل می‌شود. مطالعات پیشگویی‌های تقدیرگرایان تعلیم می‌‌‌‌دهند که دجال به عنوان یک صلح دهنده بر جهانیان پدیدار خواهد شد. این امر موجب بدگمانی برخی تقدیرگرایان نسبت به همه نوع قدرت، مذهبی و دنیوی و مخصوصا نسبت به تلاش‌های انسانی برای تشکیل سازمان‌های بین‌المللی صلح مثل سازمان ملل می‌شود. تقریبا همه تقدیرگرایان این عقیده را رد می‌کنند که یک صلح پایدار می‌تواند به واسطه تلاش‌های انسانی درخاورمیانه به دست آید و درعوض معتقدند که با نزدیک شدن به ایام آخر «جنگها و اخبار جنگها» (متی 24: 6) افزایش خواهند یافت. اعتقادات تقدیرگرایان اغلب علت اصلی جنبش مذهبی و سیاسی صهیونیسم مسیحی می‌باشد. بعضی از تقدیرگرایان تعلیم می‌دهند که کلیساهایی که به واقع گرایی شدید انجیل تأکید نمی‌کنند در حالی که آن را مناسب می‌پندارند، درحقیقت بخشی از ارتداد عظیم هستند. این امرموجب بدگمانی نسبت به تلاش‌هایی می شود که برای ایجاد سازمان‌های کلیسایی که ازحدود مذهبی می‌گذرند اعمال می‌شوند مثل شورای جهانی کلیساها (و خدمت گرایی کلیسایی را نیز بررسی کنید).

تقدیرگرایی و سیاست های ایالات متحده
ریچارد آلن گرین (Richard Alen Greene)، تحلیل‌گر سیاسی، استدلال کرده تقدیرگرایی تأثیرعمده‌ای بر سیاست خارجی ایالات متحده داشته است. این تأثیر دربردارنده حمایت ازدولت اسرائیل بوده است.

تقدیرگرایی وآثار داستانی
اساس مجموعه کتاب‌های موفقیت‌آمیز لفت بیهایند (Left Behind) را موضوعات تقدیرگرایان تشکیل می‌دهد. با این وجود همه تقدیرگرایان با الاهیات این نویسندگان یعنی تیم لاهای (Tim Lahaye) و جری جنکینز ( Jerry Jenkins) موافق نیستند.

اصول انجیلی
مبنای انجیلی تعالیم مسیحیت درمورد وضع مذهبی یهودیان غیرمسیحی شامل متون نبوی و هدایت کننده می‌باشند. متون نبوی اغلب به عنوان شرح دهنده رویدادهای حتمی الوقوع آینده تفسیر می‌شوند و این رویدادها عمدتا به اسرائیل (یعنی ذریت یعقوب نبی درانجیل) یا یهودا (یعنی پیروان وفادار به یهودیت) مربوط می‌باشد. قومی که به آنها ارزش اسمی می‌دهند این نبوت‌ها را لازمه حضور یک دولت یهودی درفلسطین می‌دانند که بخش عمده‌ای ازسرزمین‌های وعده داده شده به ابراهیم نبی در عهدش با خدا می‌باشد. این الزام اغلب تکمیل شدن به واسطه دولت جدید اسرائیل تفسیرمی‌شود. متون هدایت کننده رساله‌های رسولان نیز شامل تفسیر رویدادهای شرح داده شده درنبوت و تکمیل و تفصیل معنی آنها می‌باشد. از جمله متون نبوی مربوطه مهم درانجیل یهود یا عهد عتیق درکتاب دانیال و کتاب حزقیال و در عهد جدید در کتاب مکاشفه یافت می‌شود. این کتاب‌های عهد عتیق کتاب مکاشفه را شرح می‌دهند که معنای لغوی آن «آشکارسازی» است و بینشی درمورد یک رویداد مربوط به رستاخیز شناسی یا ایام آخر می‌باشد.
کتاب مکاشفه در ترجمه اصلی یونانی یک دیدگاه مربوط به رستاخیز شناسی مسیحیت اولیه را به کار می‌برد که به شیوه‌های بسیاری تفسیر شده است. نه تنها کلیسای کاتولیک انجیل را مورد بررسی قرار می‌دهند بلکه تعالیم اکثرفرقه‌های اصلی پروتستان نیز هشدار می‌دهند که مکاشفه یک تمثیل است. با این وجود بعضی از مسیحیان ازجمله بسیاری از مبشران و بنیاد گرایان، مکاشفه را به عنوان یک نوشته نبوی می‌خوانند که در بردارنده یک برنامه زمانی برای ایام آخر آینده می‌باشد. محتوای این کتاب‌ها در رساله‌های مربوطه مخصوصا در رساله کتاب مکاشفه مورد بحث واقع می‌شود. ازجمله متون مربوطه مهم، کتابهای عهد جدید رومیان (مخصوصا فصل 15، «زیرا که چون امت‌ها از روحانیت ایشان بهره‌مند گردیدند لازم شد که در جسمانیت نیز خدمت ایشان (یهودیان) را بکنند» و فصل 11 «مادامی که پری امت‌ها درنیاید، سختدلی بر بعضی از اسرائیل طاری گشته است و همچنین همگی اسرائیل نجات خواهند یافت»)، و مخصوصا عبرانیان که تاریخ یهودیت، درارتباط با حوادث تورات و سپنتانامه، را به عنوان سایه‌ای از مبدا تاریخ (میلاد مسیح) شرح می‌دهد و ارتباط قوم یهود با خدا را درشرایط مداوم توصیف می‌کند، می‌باشند.
مدارس تعلیم مسیحیت که برای تعادل این تعالیم، تعالیم دیگری را در نظرمی‌گیرند یا اینکه آنها را از دیدگاه نظریه های متفاوت رستاخیزشناسی تفسیر می‌کنند، کمتربه صهیونیسم مسیحی منتهی می‌شوند. ازجمله متون بسیاری که این موضوع را درتعادل مورد خطاب قرار می‌دهند کلام‌های عیسی هستند به عنوان مثال درمتی، «ملکوت خدا از شما گرفته خواهد شد و به قومی که ثمره آن رابیاورد داده خواهد شد» و نویسنده مباحثه عبرانیان (تکرارشده دراول پطرس) کلیسای مسیحی به عنوان ایفا کننده این وظیفه، قبلا به واسطه یهودیان وفادار و پیروان کنیسه آن را به انجام رساند و تعلیم پولس در غلاطیان که «در مسیح هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی ».
مکاتب موافق صهیونیسم و مخالف صهیونیسم مسیحی تعلیم می‌دادند که می توانند بااین توصیف مکاشفه که در پیامی به کلیسای فیلادلفیا بود تحت تأثیر قرار گیرند و برانگیزانده شوند: «اینک می دهم آنانی را که از کنیسه شیطان که خود را یهود می‌نامند و نیستند بلکه دروغ می‌گویند. اینک ایشان را مجبور خواهم نمود که بیایند و پیش پای‌های تو سجده کنند و بدانند که من تو را محبت نموده ام.» این توصیف اغلب برای یهودیان صهیونیسم که از جهات دیگر با صهیونیسم مسیحی در حمایتشان از دولت قومی یهود در سرزمین مقدس چند وجه مشترک می‌یابند، رنج‌آور است اما در هر صورت آن یکی از عقاید بنیادگرایانه که اساس این تعلیم است را شکل می‌دهد و در متن رستاخیزشناسی رویدادهای آینده نقش سرنوشت‌سازی را ایفا می‌کند.

عقاید بریتانیا درمورد بازگشت یهودیان
عقاید بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل در قرن نوزدهم بریتانیایی‌ها را وارد یک گفتمان عمومی کرد. تمام این گرایش‌ها برای یهودیان مطلوب نبودند چون آنها تا اندازه‌ای به واسطه عقاید مختلف پروتستان یا به واسطه یک ویژگی سامی دوستی در میان نخبگان بریتانیایی تعلیم یافته به طور کلاسیک یا به واسطه امیدهایی برای گسترش امپراطوری تحت تأثیر قرار گرفته بودند (به... مراجعه کنید.) بریتانیا بنابر تأکید لورد شافتسبوری (Lord Shaftesbury) درسال 1838 دراورشلیم یک کنسولگری تأسیس کرد که محل اولین قرار ملاقات دیپلماتیک در سرزمین اسرائیل بود. در سال 1839 کلیسای اسکاتلند، اندرو بونار (Andrew bonar) ورابرت مورای ام چین (Robert Murray M cheyne) را فرستاد تا درمورد شرایط یهودیان در سرزمینشان گزارش دهند. گزارش آنها درهمه جا منتشر شد و به واسطه یک یادداشت به حاکمان پروتستان اروپا برای بازگرداندن یهودیان به فلسطین پی گیری شد. در آگوست 1840، تایمز گزارش داد که دولت بریتانیا بازگشت یهودیان را مورد بررسی قرارداده است. عهد نامه پارس (1856) به یهودیان و مسیحیان این حق را داد تا در فلسطین مستقر شوند و راه‌ها را برای مهاجرت یهودیت باز نمود.

تاریخ و پیشرفت اخیر الاهیات
صهیونیسم مسیحی نامی است که برای مفاهیم سیاسی یک اعتقاد مذهبی به کار برده می‌شود. اکثر مردم و گروه‌هایی که صهیونیست مسیحی نامیده می‌شوند خودآگاهانه با این اعتقاد مذهبی موافق هستند اما این مفاهیم سیاسی یک پیامد جانبی می‌باشند. یکی از طرفداران استوار بازگشت یهودیان به فلسطین در امریکا ویلیام اجن بلک استون (William Eugene Blackstone) بود که درسال 1891 با عرض حالی که توسط بسیاری از آمریکایی مشهود امضا شده بود در یک سند، که به عنوان عرض حال بلک استون معروف شد، رئیس جمهوربنیامین هریسون (Benjamin Harrison) را تحت فشار قرارداد. بنیانگذار صهیونیسم مسیحی ویلیام هچلر(William Hechler) بود (18841- 1931). او یک کشیش انگلیسی از نژاد آلمانی بود که درآن زمان که تئودور هرزل ( Theodor Herzel) جودن استاتJudenstaat)) خود را منتشر نمود در وین زندگی می‌کرد. این الاهیات معاصر که به منتخب‌ترین گروه صهیونیسم مسیحی منتهی می‌شود توسط سیروس اسکوفیلد مبشر قرن نوزدهم (1841- 1921) متداول شد.
اسکوفیلد ترویج کننده این تعالیم بود که عیسی نمی تواند برگردد روی زمین سلطنت کند تا زمانی که رویدادهای قطعی اتفاق بیفتند. ضمنا نظام اسکوفیلد قبل از وقایع ایام آخر تعلیم داد که کلیسای مسیح دراصل برای نجات غیریهودیان بود و مطابق نقشه خدا قوم یهود زیر یک تقدیرمتفاوت ازفیض خدا می‌باشند، که گویی رها شده‌اند، تا ایام آخر(نام رایج این دیدگاه تقدیرگرایی است) که کلیسای مسیحی بایک معجزه اززمین برداشته خواهد شد (که عروج نامیده می‌شود). درسال 1900 نوشته اسکوفیلد گفت که کتاب مقدس بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس و مخصوصا به اورشلیم در ایام آخر را پیشگویی می‌کند. همچنین اسکوفیلد پیشگویی کرد که مکان‌های مقدس اسلامی نابود می‌شوند و کنیسه واقع دراورشلیم بازسازی می‌شود که این امرنشان دهنده پایان دوران کلیسا می‌باشد که درآن زمان دجال قیام می‌کند و همه کسانی که سعی می کنند عهد با خدا را نگهدارند به سرپیچی از دجال، عیسی را به عنوان مسیح موعود خود تصدیق می‌کنند. چارلز تازروسل ( Charles Taze Russell) یکی دیگراز اولین طرفداران مسیحی صهیونیسم بود.

تفسیر روزنامه
پس ازآن، با توافق یهودیان فلسطین و تأسیس یک دولت نوین یهودی در 14 ماه هرسال 1948 بلافاصله اعتبار تدیرگرایان (که ازقبل بین بنیادگرایان مسیحی آمریکایی محبوب بودند) افزایش یافت. برای بسیاری ازافراد چنین به نظرمی رسید پیشگویی انجیل که ازطریق تیتر روزنامه‌ها شرح داده می‌شد علاقه شدیدی را به وقایع خاورمیانه که بی وقفه ادامه یافته است، به وجود می آورد. صهیونیسم مسیحی نوین از لحاظ سیاسی یک برآیند مؤثر این علاقه مذهبی به دولت نوین اسرائیل می‌باشد به طوری که وقایع امروزی ازنقطه نظردرک آنها از پیشگویی انجیل تفسیر می‌شوند. نقش برخی مسیحیان درحمایت از استقرار اسرائیل بعد از جنگ جهانی دوم معروف و شناخته شده می‌باشد و آن به واسطه برخی از منتقدان تا اندازه‌ای به عنوان یک نوع اجرای خودسر پیشگویی مورد ملاحظه واقع می‌شود. با در نظر گرفتن این مسأله، برخی ازمردم از چیزهای دیگری که صهیونیست‌های مسیحی فکر می‌کنند انجام می‌شود تا موجب تغییر مذهب یهودیان و پایان جهان شود، می‌ترسند. به عنوان مثال هال لیندزی ( Hal Lindsey ) یکی از طرفداران بسیار محبوب آمریکایی تقدیرگرایی در یکی از کتاب‌هایش درباره ایام آخرنوشته است: «در این دره از جلیله (Galilee) ایلات (Eilat) (شهری در اسرائیل جنوبی) خون جاری خواهد شد و 144000 یهودی به عیسی تعظیم می‌کنند و نجات می‌یابند».
نبابر نوشته لیندزی بقیه یهودیان و احتمالا تمام امت‌های اطراف اسرائیل، در سرچشمه تمام قتل عام‌های یهودیان ( Holocaust) که یک نبرد بزرگ مذهبی به نام حارمجدون می‌باشد، هلاک خواهند شد. این اعتقادات که به عنوان حقایق حتمی الوقوع و مبنایی برای عملکرد انسانی اثبات شده‌اند اغلب با حالتی وحشت زده مورد انتقاد واقع می‌شوند. در سیاست‌های ایالات متحده صهیونیسم مسیحی مهم است، زیرا آن یک حوزه انتخاباتی جمهوری خواه مهم؛ یعنی پروتستان‌های بنیادگرا و مبشر که از اسرائیل حمایت می کنند ار بسیج می‌نماید. حزب دموکرات که از حمایت اکثر یهودیان آمریکایی برخوردار است، نیز کلا طرفدار اسرائیل است اما با شالوده مذهبی کمتر.
از نظر جامعه شناسی، صهیونیسم مسیحی می تواند به عنوان پیامدی ازشرایط خاص ایالات متحده، که در آن بزرگترین اجتماع یهودی جهان با بزرگترین اجتماع مسیحیان مبشر در کنارهم زندگی می‌کنند، درنظرگرفته شود. از نظر تاریخی بین این دو اجتماع یک ارتباط نسبتا تعارض‌آمیز وجود داشت که عمدتا بیش از هر بحث مذهبی، معمولا بر مبنای گرایش‌های سیاست اجتماعی لیبرال / ترقی خواه اجتماع یهود در مقایسه با گرایش‌ای فردگرایی شدیدتر اجتماع پروتستان آمریکایی بود. با این وجود احترام متقابل آنها به متون کتاب مقدس عبری آنها را به توافق رسانده است به طوری که کلا در مقابل طرفداران چپ گرای فلسطین و یا فرقه‌های ضد اسرائیل درسیاست آمریکا وجه مشترکشان را دارند و بسیج مبشران به تحکیم سیاست‌های به اصطلاح محافظه‌کارانه نوین جمهوری‌خواهان منجرشده است، زیرا صهیونیست‌های مسیحی تمایل دارند که از یک سیاست زورمند خارجی طرفداری کنند و کمتر از دموکرات‌ها با خواسته‌های فلسطینی‌ها موافقت کنند.
نمونه‌های رهبران مسیحی که محافظه‌کاری سیاسی را با صهیونیسم مسیحی ادغام می‌کنند جری فالول(Jerry Falwell) و پات رابرتسون (Pot Robertson) می‌باشند که در سال 1980 و 1990 رهبران گروه محافظه کار مسیحی (Christian Right) بودند. درسال 1981 فالول گفت: «ایستادن در برابر اسرائیل، ایستادن در برابر خداست. ما معتقدیم که تاریخ و کتاب مقدس ثابت می‌کنند که خدا با امت‌ها همان طوری رفتار می‌کند که آنها با اسرائیل رفتار می‌کنند.» آنها به پیدایش 27: 29 استناد می‌کنند: «ملعون باد هرکه تو (اسرائیل) را لعنت کند و هر که تو را مبارک خواند مبارک باد.» دولت اسرائیل با پذیرفتن تأسیس «سفارتخانه بین المللی مسیحی» درسال 1980 دراورشلیم رسما به صهیونیسم مسیحی کمک کرده است. عملکرد اصلی این سفارتخانه بهره گرفتن ازحمایت مسیحیان سر تا سرجهان برای اسرائیل می‌باشد. این سفارتخانه بودجه‌هایی را فراهم کرده تا به انتقال سرمایه یهودی از اتحاد شوروی سابق به اسرائیل کمک کرده و درمستقر کردن اجتماعهای یهودی درنوار غربی (West Bank) به گروه‌های صهیونیست یاری داده‌اند.
سومین گرد همایی بین المللی صهیونیست مسیحی درفوریه 1996 در اورشلیم برگزار شد که این اعلامیه را منتشر کرد که می‌گفت: «خداوند، خدای پدر، امت قدیمی و قوم اسرائیل، دریت ابراهیم، اسحاق و یعقوب را انتخاب می کند تا نقشه نجات خود را برای جهانیان آشکارسازد. آنها قوم برگزیده خدا می‌مانند و بدون قوم یهود اهداف نجات بخش او برای جهانیان تکمیل نخواهد شد. عیسی ناصری مسیح موعود است و وعده داده است که به اورشلیم، به اسرائیل و به این جهان باز می‌گردد.» این مسأله که نسل‌های قوم یهود کشته شده‌اند و به خاطر نام خداوندمان مورد اذیت و آزار واقع شده اند شرم آوراست و ما از کلیسا دعوت می کنیم تا ازهرگناه ناشی از ارتکاب یا قصور علیه آنها توبه کنند. گردآوری نوین قوم یهود در سرزمین اسرائیل و تولد دوباره قوم اسرائیل درتحقق پیشگویی‌های کتاب مقدس می‌باشند، همان طور که در عهد قدیم و عهد جدید نوشته شده است.
ایمانداران مسیحی به واسطه کتاب مقدس تعلیم داده می‌شوند تا اصول عبری ایمانشان را تصدیق کنند و فعالانه به نقشه خدا برای گردآوری قوم یهود و بازگردانی قوم اسرائیل در دورانمان کمک کنند و در آن سهیم باشند. پیرامون سال 2000 از طریق مجموعه رمان‌های لفت بیهایند Left Behind به واسطه تیم لاهای (Tim Lahaye) و جری. بی جنکینر ( Jerry B. Jenkins) گرایش عمومی به صهیونیسم مسیحی افزایش یافت. این رمان‌ها پیرامون نقش پیشگویانه اسرائیل در ایام آخر مکاشفات یوحنا گردآوری می‌شوند.
باری، در ورای تمامی ای نکات، باید باید بیاد داشته باشیم که کتاب مکاشفه، که به طورتحت اللفظی، مکاشفه یوحنا نامیده شده، حقیقتا مکاشفه مستقیم خود خداوند و نجات دهنده عیسی مسیح به یوحنا میباشد. این کتاب، آخرین کتاب اصیل و مورد قبول عهد جدید درکتاب مقدس می‌باشد، و تمامی مکاشفات و تمامی پیامهای آن، کاملا هماهنگ با دیگر 65 کتاب کلام خدا، و در تائید آن میباشد. باشد که این آیات در کتاب مکاشفه آویزه گوشمان باشد که میفرماید: زيرا هر كس را كه كلام نبوّت اين كتاب را بشنود، شهادت مي دهم كه اگر كسي بر آنها بيفزايد، خدا بلاياي مكتوب در اين كتاب را بر وي خواهد افزود. و هر گاه كسي از كلام اين نبوّت چيزي كم كند، خدا نصيب او را از درخت حيات و از شهر مقدّس و از چيزهايي كه در اين كتاب نوشته است، منقطع خواهد كرد. وهمچنین آرزو و دعایمان در امید و دینداری: آمين. بيا، اي خداوند عيسي!

فيض خداوند ما عيسي مسيح با همه شما باد. آمين.

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

طرح‌ریزی برنامه‌های خوب


اجتماع مسیحی (كلیسا یا مشارکتهای خانگی) در وهله نخست یك ارگانیسم یا موجود زنده‌ و متشكل از افرادی است كه روح خدا در آنها سكونت دارد. ولی فعالیتهای این سازمان باید دارای نظم باشد (اول قرنتیان 14: 33، 40).
بنابراین مسیحیان باید موضوعاتی چون برنامه‌ریزی، سازماندهی و مدیریت و ارزیابی را جدی تلقی كنند.


الف - دلایل نیاز به برنامه‌ریزی خوب

1- برنامه‌ریزی منجر به نتایج بهتری می‌شود.

امثال 21: 5: "فكرهای مرد زرنگ تماماً به فراخی می‌انجامد، اما هر كه عجول باشد، برای احتیاج تعجیل می‌كند." (امثال 19: 2)

2- برنامه‌ریزی منجر به داشتن روابط بهتر با دیگران می‌شود.

امثال 14: 22: "برای كسانی كه تدبیر نیكو می‌نمایند، رحمت و راستی خواهد بود."

3- برنامه‌ریزی منجر به داشتن رابطه بهتر با خدا می‌شود.

اشعیا 30: 1- 2. خلاصه: با خدا مشورت كنید و با هدایت روح خدا نقشه‌های او را در زندگی خود پیاده نمایید.


ب - آنچه برای یك برنامه‌ریزی خوب لازم است

1- برنامه‌ریزی مستلزم سخت‌كوشی در زمان مناسب است.

امثال 10: 4- 5 " آدمهای تنبل، فقیر میشوند ولی اشخاص فعال ثروتمند میگردند. کسی که به موقع محصول خود را برداشت میکند عاقل است، اما کسیکه موقع برداشت محصول میخوابد مایه ننگ است."
امثال 20: 4. "مرد كاهل به سبب زمستان شیار نمی‌كند، لهذا در موسم حصاد گدایی می‌كند و نمی‌یابد".
امثال 27: 1. "درباره فردا فخر منما، زیرا نمی‌دانی كه روز چه خواهد زایید".
امثال 28: 19. "هر كه زمین خود را زرع نماید از نان سیر خواهد شد، اما هر كه پیروی باطلان كند از فقر سیر خواهد شد."
امثال 30: 25. "مورچه‌ها طایفه بی‌قوتند، لیكن خوراك خود را در تابستان ذخیره می‌كنند."

2- برنامه‌ریزی مستلزم حضور مشاوران خوب است.

امثال 15: 22. "از عدم مشورت تدبیرها باطل می‌شود، اما از كثرت مشورت‌دهندگان برقرار می‌ماند."
امثال 19: 20. "پند را بشنو و تأدیب را قبول نما تا در عاقبت خود حكیم بشوی."
امثال 20: 18. "فكرها به مشورت محكم می‌شود، و با حسن تدبیر جنگ نما".
امثال 29: 12. "حاكمی كه به سخنان دروغ گوش گیرد، جمیع خادمانش شریر خواهند شد".

3- برنامه‌ریزی مستلزم دعا است.

امثال 16: 3. "اعمال خود را به خداوند تفویض كن، تا فكرهای تو استوار شود." (یعقوب 4: 2)

4- برنامه‌ریزی مستلزم فروتنی است.

امثال 16: 9. "دل انسان در طریقش تفكر می‌كند، اما خداوند قدمهایش را استوار می‌سازد."
امثال 16: 25. "راهی هست كه در نظر انسان راست است، اما عاقبت آن راه موت می‌باشد."
امثال 19: 21. "فكرهای بسیار در دل انسان است، اما آنچه ثابت ماند مشورت خداوند است."
امثال 21: 31. "اسب برای روز جنگ مهیا است، اما نصرت از جانب خداوند است."
5- برنامه‌ریزی مستلزم در نظر گرفتن اولویتها است.

امثال 24: 27. "كار خود را در خارج آراسته كن و آن را در ملك مهیا ساز (كارهایی كه واقعاً مهم و در اولویت هستند و نمیتوانند به عقب بیافتند) و بعد از آن خانه خویش را بنا نما (كارهای كم‌اهمیت‌تر كه چندان اولویت ندارند)."

6- برنامه‌ریزی مستلزم جمع‌آوری حقایق است.

امثال 24: 32. "پس من نگریسته متفكر شدم، ملاحظه كردم و ادب آموختم".
امثال 25: 2. "مخفی داشتن امر جلال خدا است، و تفحص نمودن امر جلال پادشاهان است."
امثال 27: 23. "به حالت گله خود نیكو توجه نما، و دل خود را به رمه خود مشغول ساز."
امثال 29: 18. "جایی كه رؤیا نیست قوم گردنكش می‌شوند، اما خوشابحال كسی كه شریعت را نگاه می‌دارد."

7- برنامه‌ریزی مستلزم وفاداری است.

امثال 27: 18. "هر كه درخت انجیر را نگاه دارد میوه‌اش را خواهد خورد، و هر كه آقای خود را ملازمت نماید محترم خواهد شد."

8- برنامه‌ریزی مستلزم نظم و تربیت است.

امثال 28: 2. "از معصیت اهل زمین حاكمانش بسیار می‌شوند، اما مرد فهیم و دانا استقامتش برقرار خواهد ماند."
امثال 30: 27. "ملخها را پادشاهی نیست، اما جمیع آنها دسته دسته بیرون می‌روند."


پ - آنچه برای اجرای یك طرح یا برنامه خوب لازم است.

1- برنامه‌ریزی
برنامه‌ریزی زمانی است كه من بر اساس حقایق موجود، اهداف مشخصی برای خود تعیین كرده باشم و به منظور نیل به این اهداف، برنامه روشنی تدارك دیده باشم.

2- سازماندهی
سازماندهی زمانی است كه هر شخص بروشنی می‌داند مسؤول انجام چه كاری است و در برابر چه كسی پاسخگو است.

3- رهبری
رهبری زمانی است كه من در زمان مناسب، تصمیمات درستی اتخاذ می‌كنم و این تصمیمات به‌خوبی به مرحله اجرا در می‌آیند. توانایی ایجاد ارتباط روشن و مشخص یكی از اركان مهم رهبری است.

4- ارزیابی
ارزیابی زمانی است كه من كاری را كه انجام داده‌ام با آنچه باید انجام می‌دادم یا با آنچه طرحش را برنامه ریزی کرده ام، مقایسه می‌كنم و تفاوت بین آنها را تجزیه و تحلیل کرده ام.


ت - محتوای یك برنامه خوب

یك برنامه خوب عبارت است از اطلاعات، هدف، فعالیتها و زمانبندی مناسب (فعالیتها + زمانبندی= یك برنامه). یك برنامه باید در چارچوب سازمانی توسط رهبران و كاركنان، خط‌مشی، قوانین، اولویتها و منابع محدود آن اعمال گردد.

1- اطلاعات به شما می‌گویند كه چارچوب برنامه‌تان چیست.
2- هدف به شما می‌گوید كه چه كاری را می‌خواهید به انجام برسانید.
3- فعالیتها به شما می‌گویند كه چگونه می‌خواهید هدف‌تان را به تحقق برسانید.
4- زمانبندی به شما می‌گوید كه چه وقت می‌خواهید هدف‌تان را به تحقق برسانید.


ث - اول: جمع‌آوری و ارزیابی اطلاعات

برای داشتن یك برنامه‌ریزی درست، آگاهی از اطلاعات مربوطه دارای اهمیت فراوانی است. شما باید درخصوص موارد زیر اطلاعات لازم را بدست آورید:

1- هدایت
خدا در كلامش و توسط روحش به مسیحیان در نقاط مختلف جهان، و به طور خاص به خود شما، چه می‌گوید؟ خدا درخصوص برنامه‌ای خاص در كلامش چه تعلیمی می‌دهد؟ او چگونه شما را در دعا هدایت می‌كند؟
اهداف مخفی یا مكشوف شده خدا (تثنیه 29: 29؛ مزمور 32: 8؛ عاموس 3: 7) را به هیچ وجه نمی‌توان عقیم گذاشت. خدا بر تمام امور كنترل دارد. نقشه الهی او (هدف، مشیت و تدبیر او) همواره پابرجا و استوار خواهد ماند و به انجام خواهد رسید (ایوب 42: 2- 3؛ مزمور 33: 11؛ امثال 16: 9؛ 19: 21؛ 20: 24؛ 21: 30؛ اشعیا 8: 10؛ 14: 24، 27؛ 25: 1؛ 40: 8؛ 46: 10- 11؛ 48: 14؛ 55: 11؛ ارمیا 44: 29؛ افسسیان 1: 11؛ مكاشفه 3: 7- 8). بنابراین سعی كنید تا حد امكان مطابق با نقشه خدا برنامه‌ریزی كنید.

2- سازماندهی
اهداف عمومی اجتماع مسیحی (كلیسا، مشارکت خانگی یا سازمان) كه من عضو آن هستم، چه هستند؟

3- پیشرفت
تا به حال به چه نتایجی دست یافته‌اید؟ در سال گذشته به چه پیشرفتهای نائل شده‌‌اید؟ (اول تیموتاؤس 4: 15)

4- درسهای آموزنده
از تجارب، اشتباهات، موفقیتها و شكستهای سال گذشته خود چه درسهایی باید بیاموزید؟ (امثال 24: 32). این نكات آموزنده را تجزیه و تحلیل كنید.

5- فرهنگ
مشخصات اصلی فرهنگ (جهان‌بینی، اعتقادات، ارزشها، سنن و سازمانها) شما و فرهنگی كه در آن خدمت می‌كنید، چه هستند؟ روح زمانه ما چیست؟
(مراجعه کنید به راه‌هایی منزجركننده: تثنیه 18: 9- 13؛ سنتهایی باطل و بیهوده، متی 15: 1- 9)

6- نیازها
كسانی كه می‌خواهید به آنها رسیدگی كنید چه نیازهایی دارند؟ نیاز خودتان، همكارانتان و اعضای خانواده‌تان چیست؟
(امثال 27: 23؛ ارمیا 12: 10- 11؛ 23: 1- 40؛ حزقیال 34: 1- 24، زكریا 10: 2- 3؛ 11: 15- 17، متی 9: 36)

7- امكانات و موقعیتها
خدا چه موقعیتها یا درهای بازی پیش روی شما قرار داده است؟ (اعمال 14: 27؛ اول قرنتیان 16: 8- 9؛ دوم قرنتیان 2: 12؛ كولسیان 4: 3؛ مكاشفه 3: 7- 8).

8- مشكلات
با چه نوع مشكلات، مخالفتها، موانع و كمبودهایی مواجه می‌شوید؟ (اعمال 16: 6- 9؛ اول تسالونیكیان 2: 17- 18؛ دوم قرنتیان 11: 28).

9- منابع
چه منابعی در اختیار دارید؟ آیا نیروی انسانی در اختیار دارید؟ كسانی كه حاضرند به شما كمك كنند تا چه حد خود را در این زمینه متعهد می‌بینند (فیلیپیان 2: 19- 21)؟ آیا جهت ملاقات با یكدیگر مكانهایی در اختیار دارید (اعمال 19: 9)؟ آیا از وقت كافی، مواد لازم، منابع مالی (كولسیان 4: 2- 4)، حمایت از طریق دعا (كولسیان 4: 2- 4) و غیره برخوردار هستید؟

10- قابلیتها
همكارانتان یا افرادی كه می‌خواهید به آنها رسیدگی كنید چه‌ قابلیت‌هایی دارند؟ آیا از قابلیت‌هایی چون استعدادهای طبیعی، عطایای روحانی، نقاط قوت و ضعف، تجربه، ایمان و قابلیتهای دیگر برخوردارند؟


11- هزینه‌ها
شما و دیگران باید از لحاظ وقت (دوم قرنتیان 11: 27)، از لحاظ مالی، توانایی‌ها، آماده كردن مطالب آموزشی و برنامه‌ها، مخالفتها و زحمات احتمالی كه ممكن است با آنها مواجه شوید (دوم تیموتاؤس 3: 12)، چه بهایی را متقبل شوید؟

12- مشورت دیگران
رهبران‌تان یا سایر كسانی كه از لحاظ روحانی افرادی بالغ و باتجربه هستند در شرایطی مشابه چه مشورتی می‌دهند؟ تنها پس از توجه به تمام نكات بالا، درصدد مشورت گرفتن از دیگران برآیید.



ج - دوم: تصمیم‌گیری و نوشتن اهداف

1- تصمیم‌گیری در مورد اهداف

الف) در مورد ایده‌های جدید تبادل‌نظر كنید.
1) تبادل‌نظر یعنی بحث و گفتگو به منظور رسیدن به ایده‌هایی جدید.
2) به طور خاص با همكاران، رهبران، مشاوران، و نیز با همسر و فرزندان‌تان تبادل‌‌نظر كنید.

ب) تبادل‌نظر كردن در فضایی آزاد.
1) در فضایی آزاد با یكدیگر تبادل‌نظر كنید. تمام راه‌ها را سبك و سنگین كنید و تمام جوانب را خوب بسنجید.
2) به دقت به واكنشها و سؤالات دیگران گوش دهید. سعی كنید به مقاصد یکدیگر بدرستی پی ببرید.
3) در مورد عواقب فرضی و واقعی تصمیمات و اقدامات خود با یكدیگر فكر كنید. اشعیا 47: 7 "در مورد آن چیزی كه ممكن است واقع شود فكر كنید."
4) هر ایده‌ای را با كلام خدا مطابقت دهید.
5) در رابطه با هر موضوع مهمی دعا كنید.
6) به كسانی كه در روند تصمیم‌گیری‌ها نقش دارند (مانند همسر، فرزندان، اعضای گروه و غیره) به اندازه كافی فرصت بدهید تا در خصوص تصمیمات پیشنهادی به تفكر بپردازند و دعا كنند.

پ) تصمیم‌گیری.
1) سعی كنید تا حد امكان در جمع تصمیم‌‌گیری كنید؛ به عنوان مثال، تمام همكاران یا شورای پیران کلیسا یا اعضای كلیسا با هم در مورد مسئله‌ای تصمیم بگیرند.
2) سعی كنید تصمیمات‌تان به‌اتفاق آراء و با موافقت جمع باشد. (اعمال 15: 28).
3) برخی از تصمیمات را باید به تنهایی اتخاذ كنید. در این گونه موارد، تنها خودتان مسؤول و پاسخگو خواهید بود.

ت) اتخاذ تصمیمات مهم.
1) تصمیمات و برنامه‌های شما بر اساس كدام اصول (احكام، تعالیم و وعده‌های) كتاب‌مقدسی است؟
2) انتظار دارید خدا در میان شما چه كاری انجام دهد؟
3) می‌خواهید چه نوع تأثیری بر مردم بر جای بگذارید؟
4) فلسفه خدمتی شما چیست؟ (منظور، اصول یا حقایقی است كه تعیین‌كننده عملكردهای شما است)
5) خط‌مشی خدمت شما چیست؟ (منظور، نگرش و گامهای اصلی است كه برمی‌دارید)؟
6) چه برنامه‌های دارید؟ (منظور، اهداف و برنامه‌ریزی‌هایی است كه نوع فعالیت و زمانبندی انجام این فعالیتها را نیز در بر می‌گیرد)
7) ساختار سازمان شما چگونه است؟
8) با سایر گروهها و نهادها چه نوع رابطه‌ای دارید؟ (گروههای دیگر در كلیسا، كلیساها و رهبران دیگر)
9) سبك، روحیه و روش خدمتی شما چگونه است؟

2- نوشتن اهداف

الف) محتوای اهداف
اهداف باید منعكس‌كننده موارد زیر باشد:
1) اهداف باید منعكس‌كننده دعوت خدا باشد.
خدا از شما می‌خواهد چه كاری انجام دهید؟ خدا مایل است زندگی خود را وقف انجام چه كاری بكنید؟ اشعیا 30: 1- 2.
2) اهداف باید منعكس‌كننده احكام و تعالیم خدا باشد.
از كدام احكام و فرامین مهم كلام خدا باید اطاعت نمود؟ لوقا 10: 25- 28.
3) اهداف باید منعكس‌كننده خواسته‌های ملكوت خدا، كلیسا و همسایگان‌تان باشد.
اهداف كلی اجتماع مسیحی (كلیسا یا سازمانی) كه در آن عضویت دارید چیست؟

ب) نقش و عملكرد این اهداف
اهداف شما باید:
1) انگیزه‌بخش باشد. هدف باید بتواند بروشنی به همگان نشان دهد كه چرا شما به انجام كاری بخصوص مشغول هستید.
2) انتخابی باشد. هدف باید بتواند دیگران را نیز متقاعد كند كه خود را نسبت به آن متعهد ببینند.
3) كارآمد باشد. هدف نباید باعث هدر رفتن منابع (اعم از منابع انسانی، مالی یا وقت) شود. هدف نباید بی‌جهت بر امور غیر ضروری تاكید داشته باشد.
4) قابل سنجش باشد. هدف، اساس ارزیابی و كنترل است. به همین خاطر است كه اهداف را باید بر اساس نتایجی واقعی و قابل سنجش تنظیم نمود.

پ) مشخصات اهداف خوب
هدف شما باید:
1) مختصر و كوتاه باشد. هر كس باید بتواند هدف را به خاطر بسپارد.
2) روشن و مشخص باشد. هر كس باید بتواند هدف را یادداشت كند.
3) انگیزه‌بخش باشد. باید بتواند مردم را وادار به انجام كاری سازد.
4) ترغیب‌كننده باشد. هدف باید باعث تقویت ایمان و پیشرفت زندگی شخص شود.
5) واقع‌گرایانه باشد. هدف باید عملی و واقع‌‌بینانه باشد.
6) مشخص و جزئی باشد. هدف باید قابل‌سنجش باشد.
7) آشکار باشد. هدف باید بیانگر نتایج باشد، نه بازگوكننده فعالیتها.

۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

درك نادرست در ارتباط با كشف اراده خدا




مسیحیان اغلب برای داشتن یا درك اراده خدا در تلاش هستند. سوءتفاهمات زیر در مورد یافتن اراده خدا به دانستن و درك بهتر اراده خدا كمك خواهند كرد.

1- ناتوانی در اعتماد كامل به خدا

خیلیها درك نادرست از این مطلب داشته و تطور میکنند اگر خودم را به اراده خدا بسپارم در نتیجه به قربانی یا رنج منجر خواهد شد پس در واقع نمی‌توانم به خدا اعتماد كنم.
اساسا چون در دنیایی شریر كه پر از انسانهای عصیان گر است زندگی می‌كنیم، رنج برای هركدام از ما اتفاق خواهد افتاد، هم برای مسیحیان و هم برای غیرمسیحیان. درد و رنج فقط با آمدن ثانویه مسیح برای مسیحیان خاتمه خواهد یافت (مكاشفه 21: 4 - 5). مخصوصاً كسانی كه از خانواده‌های از هم گسیخته و ناشایسته هستند، توكل به خدا را به عنوان پدر خود، سخت می‌یابند چون پدر آنها در بعضی مواقع از آنها سوءاستفاده كرده و در بعضی مواقع همیشه غایب بوده است.
درکتاب مقدس خدای کتاب مقدس كاملاً‌ با پدر زمینی متفاوت است. " او رحیم، فیاض، دیر خشم، بسیار با محبت است … با ما به حسب خطایای ما جزا نداده است … گناهان ما را از ما دور كرده است … زیرا جبلت ما را می‌داند و یاد می‌دارد كه ما خاك هستیم" (‌مزمور 103: 8 - 14). " او هیچ تبعیضی قائل نیست، رشوه نمی‌پذیرد، از یتیمان و بیوه‌ها حمایت می‌كند و غریبه‌ها را دوست دارد …" (‌تثنیه 10: 17 - 18). توجه كنید كه خدا به خصوص از یتیمان دفاع می‌كند. ترس از آنچه ممكن است اتفاق بیفتد را با یادآوری كارهای فوق‌العاده‌ای جانشین كنید كه خدا در گذشته برای شما انجام داده است و وعده داده است كه در آینده برای شما انجام خواهد داد (فیلیپیان 1: 6).

2- از خدا نشانه‌ای طلبیدن

درك نادرست دیگر این است که فکر کنیم می‌توانم با طلبیدن نشانه‌ای از خدا اراده او را كشف كنم.
در داوران 6: 17- 22 جدئون نشانه ای را طلبید و فرشته خداوند مقتدرانه نشانه ای به او داد: آتشی از صخره برافروخته شد و قربانی را بلعید. در داوران 6: 36- 40 جدئون دوباره از خدا خواست که هدایت خود را با دادن نشانه ای تأیید کند. جدئون از پوست پشمی برای تائید هدایت خدا استفاده می‌كند. اما پوست پشمین جدئون یك اتفاق ماوراءالطبیعی بود و نه یك اصل روحانی. از ابتدا تا پایان این ماجرا مكاشفه‌ای الهی برای جدئون بود و نه یک نمونه‌ که قوم خدا از آن پیروی کند. خدا پیغامی قاطعانه از طریق فرشته به او داد و پیروزی مطلق از طریق گروهی كوچك از مردان.
خدا می‌تواند ما را از طریق شرایط هدایت كند و این كار را می‌كند و بعضی مواقع حتی از طریق شرایط خاصی كه ما برای نشان دادن نشانه‌ها از او می‌طلبیم (پیدایش 24: 12 - 14). اما وقتی سعی می‌كنیم كه هدایت خدا را به طور مطلق در محدوده نشانه‌ها محدود می‌سازیم تبدیل به تلاشی مخفی برای دستكاری وقایع مطابق سلیقه‌ خودمان می‌شود. به علاوه ما اكثر وقتمان را صرف دعا كردن برای موقعیتهای خاص می‌كنیم تا ما را هدایت كنند تا اینكه در حكمت كلام خدا خودمان را غوطه‌ور سازیم.

3- انتظار دعـــوت خـــدا

گروهی تصور دارند که من اول بایستی از طرف خدا دعوتی برای خدمتی مشخص و یا خدمت تمام وقت دریافت کنم.
آنانی كه وارد یک خدمت تمام وقت برای خدا میشوند به یک نوع دعوت مخصوص تر از آنانی كه یک كار دنیوی تمام وقت دارند، احتیاج ندارند. جامعه می‌گوید " در راههای قلبت … سلوك نما.. از خدا بترس و اوامر او را نگاه‌ دار " (جامعه 11: 9 ؛ 12: 3). در حالیكه خود را به خدا و كلام او وقف می‌كنیم آرزوهایمان، ‌نیازهایمان، ‌تجربه و آموزش، ما را هدایت و به كار مناسبی دعوت خواهند كرد. آنانی كه علاقه شدید دارند (اول تیموتائوس 3:‌1) و از نظر کتاب مقدس واجد شرایط (اول تیموتائوس 3: 2 - 7 ؛ تیطس 1: 5 - 9)‌ ورود به خدمت مسیحی و یا حتی خدمت تمام وقت مسیحی می‌باشند، لازم نیست كه منتظر دعوتی اضافی یا استثنایی باشند برای مثال مانند موسی(خروج 3) یا شاگردان (متی 4: ‌17). آنها بایستی با اشتیاق آن جریان را تا آنجائیكه خدا اجازه می‌دهد دنبال كنند. اگر خدا برنامه‌های دیگری دارد قطعاً‌ باعث وقوع آنها خواهد شد (اعمال 15: 36 - 41 ؛ اعمال 16: 1 - 3). مهمترین چیز این است كه درك كنیم كه ارتباطمان با خدا و نه دعوتمان، منبع واقعی هدف و کمال در زندگیمان است. بدون در جستجوی خدا بودن، حتی برجسته‌ترین دعوت الهی نیز بیهوده است.

4- احساس آرامش در قلبتان

بعضی دیگر خیال میکنند چون احساس آرامش می‌كنم پس می‌دانم كه این اراده خدا است.
احساس آرامش همیشه نشانه خوبی از هدایت خدا نیست. اگر بعد از اینكه تصمیم می‌گیریم، احساس آرامش و آزادی از ترس و عدم اطمینان و یا تناقض می كنیم، این نوع آرامش همیشه نشانه‌ای از هدایت خدا نیست. آرامش خدادادی را نمی‌شود صرفاً به خاطر آرامش بخشیدن به احساسات یا حتی به مفهوم درست بودن اعمال ما تغییر داد. حتی تصمیمات درست روحانی باعث اضطراب فراوان می‌شوند فقط به خاطر نتایج مهمی كه خواهند داشت برای مثال، ‌ایستادگی در برابر رئیسی نادرست و یا خودداری از شركت در تجارتهای غیرقانونی كار درستی است كه باید انجام داد اما ممكن است ما را تمام شب از ترس نتایج آن بیدار نگه دارد.
در کتاب مقدس آرامش تقریباً همیشه مربوط به ارتباط ما با خدا می‌شود. در رومیان 5: ‌1 مكتوب است، ‌" پس چونكه به ایمان عادل شمرده شدیم نزد خدا سلامتی داریم به وساطت خداوند ما عیسی مسیح ". اراده خدا در زندگی یك مسیحی در وهله‌ نخست به ارتباط با خدا و كلام خدا توجه دارد. اگر ما آرامش را اینطور درك كرده‌ایم كه اطمینانی آرامش‌بخش در نیكویی و تسلط خدا است و اطمینان به قدرت او در همه چیز كه برای خیریت آنانی كه دوستشان دارد و برطبق اراده‌ او خوانده شده‌اند برای نیكویی آنها در كار است، بنابراین این نوع آرامش، ثمره روح‌القدس است. در اشعیاء 26: ‌3 - 4 نوشته شده است، ‌"‌ دل ثابت را در سلامتی كامل نگاه خواهی داشت زیرا كه بر تو، توكل دارد. بر خداوند تا به ابد توكل نمایید ". اگر آرامش را اینطور درك كرده‌ایم یعنی اعتمادی آرامش‌بخش به كلام خدا و هدایت خدا از طریق كلامش، با وجود عدم اطمینان و بی‌ثباتی احساسی، با وجود مشکلات در شرایط یا مخالفت دیگر افراد، با وجود نداشتن آرامی در احساسات ولی داشتن آرامش در رابطه ام با خدا، بنابراین این نوع آرامش، نشاندهنده خوبی از هدایت خدا است. در اشعیاء 32: ‌17 نوشته شده است " و عمل عدالت، سلامتی و نتیجه‌ عدالت، آرامی و اطمینان خواهد بود تا ابدالاباد "‌.

5- دریافت آیه‌ای از کتاب مقدس

بعضی بر این اصل عمل میکنند که چون وقتی کتابمقدس میخواندم، خدا آیه‌ای از کتاب مقدس به من داده پس این اراده خدا است.
بعضی اوقات خدا ما را تحت تأثیر یك آیه خاص از کتاب مقدس قرار می‌دهد كه به نظر می‌رسد دقیقاً با شرایط ما هماهنگ است و ما را هدایت می‌كند یا خدا بعضی اوقات هدایتی را كه قبلاً داده است با آیه‌ای خاص از کتاب مقدس تأیید می‌كند. اما ما بایستی به عناصر ذهنی در فهرست هدایت کننده زیر توجه کرده و آنها را تشخیص دهیم:

الف) عناصر ذهنی
از خود سئوالات زیر را بپرسیم:

1) آیا این خداست كه صحبت میکند و یا من كاری می‌كنم كه کتاب مقدس آنچه را بگوید که من دوست دارم بشنوم؟
2) آیا سایر اصول كشف اراده ‌خدا، دریافتهای من را تأیید می‌كنند و یا در مورد صحت آنها تردید ایجاد می‌كنند؟
3) آیا فقط در جستجوی آیاتی هستم كه به من مربوط می‌شوند و آرزوهایم را تأیید می‌كنند و یا من به كل تعالیم کتاب مقدس توجه می‌كنم؟
4) آیا من از کتاب مقدس مانند اسطرلاب و یا استخاره و یا " با روشی آسان برای به سرعت دستیابی به اراده‌ خدا " استفاده می‌كنم، یا اینكه کتاب مقدس را دقیق تفسیر می‌كنم و تعیین می‌كنم كه خدا قصد دارد من چه چیز را بدانم، ایمان بیاورم، باشم و انجام دهم؟
بعضی اوقات مردم وعده‌هایی را در کتاب مقدس پیدا می‌كنند و آنها را به عنوان تضمینی برای آینده خود تفسیر می‌كنند. و زمانیكه وقایع آنطور كه آنها انتظار داشتند به پیش نمی روند از خواب بیدار می شوند و به اعتماد خود به کتاب مقدس شك می‌كنند و شاید حتی خدا را سرزنش كنند كه وعده خود را نگه نداشته است. آنها درك نمی‌كنند كه آنچه خدا گفته است را درست درك نكرده‌اند و به اشتباه آن آیه از کتاب مقدس را یك وعده تفسیر كرده‌اند.

ب) دو ســـئوال مفید در ارتباط با تفسیر صحیح کتاب مقدس (نبوتها، ‌وعده‌ها، ‌تهدیدات و فرامین. …):

1) شنوندگان مورد نظر خدا چه كسانی بودند؟ آیا این حقیقت خاص در کتاب مقدس برای همه مردم است (مرقس 1: 15) یا برای همه مسیحیان (یوحنا 13: 34 - 35)؟ آیا این حقیقت خاص کتاب مقدس محدود به شخص خاص (اول تواریخ 17: 7، ‌11 - 14 ؛ مـــرقس 10: 21)، ‌گروهی خاص (اشعیاء 6: 8 - 10 ؛ متی 8: ‌11 - 12)‌، دورانی خاص (پیدایش 17: 9 - 14 ؛ غلاطیان 6: 12- 14 ؛ عبرانیان 9: 6- 10 ؛ 10: 1- 4) و یا یک وضعیت خاص (ارمیا 18: 1- 17 ؛ حزقیال 33: 11 - 20 ؛‌ مكاشفه 2: 7) است؟
2) تاكید این قسمت بر چیست؟ آیا آموزه‌ای تعلیمی است (یوحنا 14: ‌6)‌؟ یا تشویقی نسبت به انجام یك عمل است (‌یوحنا 13: 34 - 35)؟ یا مربوط به تاریخ است (اعمال 17: 11)؟ آیا آموزه‌ای مربوط به شما است پس بایستی به آن ایمان بیاورید. اگر عملی مربوط به شما است پس بایستی آن را انجام دهید. اگر در تاریخ نمونه‌ای بد است، پس بایستی از آن اجتناب كنید اما اگر نمونه‌ای مثبت در تاریخ است پس میتوانید از آن نمونه خوب پیروی كنید اما انتظار نداشته باشید كه سایرین نیز آن نمونه را دنبال كنند مگر اینكه این نمونه خوب در جایی دیگر در کتاب مقدس تعلیم یا به آن فرمان داده شده است.

6- دیدن رویـــا

گروه بسیارد، مخصوصا در فرهنگ ما ایرانیان تاکید زیادی به تأبیر خواب داشته و میگویند من خواب یا رویایی در مورد آن دیده ام، بنابراین میدانم که آن موضوع اراده خداست.
خدا می‌تواند و بعضی مواقع از طریق معجزه‌آمیز و غیرعادی هدایت كند. او قوم اسرائیل را در زمان موسی به وسیله ستونی از ابر یا آتش هدایت كرد او از طریق حرف زدن یك الاغ یك نبی را هدایت كرد و با یك ستاره مــردانی حكیم را از مشرق زمین به دیدار مسیح موعود آورد. او مریم را با ملاقات یك فرشته و یوسف را به وسیله یك رویا هدایت كرد. او پطرس و كرنیلیوس را به وسیله رویاها هدایت كرد. به هر حال هیچكدام از این نشانه‌ها را كسی نطلبیده بود بلكه با اقتدار و با بصیرت و حكمت الهی بخشیده شدند. شما نمی‌توانید از خدا بخواهید كه شما را به طریقی معجزه‌وار هدایت كند. اگر خدا در حكمش می‌داند كه شما به چنین هدایتی نیاز دارید پس مطمئناً آن را به شما خواهد داد. اما اگر شما همیشه به دنبال راههای خارق‌العاده و مهیج می‌گردید احتمالاً راههای معمولی دسترسی به اراده او را كه از طریق كلامش در کتاب مقدس است فراموش خواهید كرد.
وقتی كه رویا یا خوابی می‌بینید باز هم نیاز دارید كه آن را با فرامین عینی، ‌ممنوعیت‌ها و تعالیم کتاب مقدس امتحان كنید. آنچه خدا به وسیله رویا یا خواب آشكار می‌كند هرگز با کتاب مقدس متناقض نخواهد بود (ارمیاء 23: ‌16، 18، 21 - 22، 25 - 29).

7- مجازات شدن

گروه دیگر مخصوصا در شرایطی که دلسرد هستند میگویند چون همه‌ چیزهای بد برای من اتفاق می‌افتند بایستی تصمیم یا انتخابی غلط گرفته باشم پس نتیجه می‌گیرم كه من از اراده خدا پیروی نمی‌كنم و خدا من را مجازات می‌كند.
چرا چیزهای بد برای انسانهای خوب اتفاق می‌افتند؟ و مردم چه می‌توانند بكنند وقتی از هدایت خدا پیروی نكرده‌اند؟

الف) بعضی مواقع مسیحیان از نتایج گناهان خود در رنج هستند.
وقتی ایمان یا نگرش‌های ما با اراده آشكار خدا در کتاب مقدس متناقض است پس شرایط ناخوشایندی را ممكن است تجربه كنیم. اعتراف و توبه از گناهان عمدی ما را احیاء می‌كند تا با خدا مشاركت داشته باشیم (‌اول یوحنا 1: 9) اما همیشه نتایج بد تصمیمات و نااطاعتی‌های ما را ازبین نمی‌برد (گناه داود با بت شبع در دوم سموئیل 11، توبه و بخشش او در دوم سموئیل 12: 1 - 13 و با این وجود، نتایج گناه او در دوم سموئیل 12: 14 - 23 و دوم سموئیل 13). در هر صورت اگر ما در مشاركت نزدیك با خدا سلوك می‌كنیم و متعهد اطاعت از کتاب مقدس هستیم پیروی نكردن از اراده خدا حتی بعضی مواقع سخت‌تر از زمان ایمان آوردنمان است.
ب) اغلب چیزهای بد برای انسانهای خوب و مسیحیان اتفاق می‌افتند.
ما در دنیای سقوط كرده‌ای زندگی می‌كنیم كه هم برای مسیحیان و هم برای غیرمسیحیان در آن درد، ‌مشكلات و رنج وجود دارد (پیدایش 3: 16 - 19). مسیحیان نیز مریض می‌شوند (دوم قرنتیان 12: ‌7 - 10 ؛ دوم تیموتائوس 4: ‌20) و یا كارشان را از دست می‌دهند. مسیحیان هم رنج و غم ناشی از یكی از افراد خانواده را كه از خدا روگردان شده متحمل می‌شوند (متی 23: 37) و در تجربیات رنج می‌كشند (یعقوب 1: 2 - 4) و یا در جفا (‌متی 5: ‌11 - 12 ؛‌ دوم تیموتائوس 3: ‌12).
كتاب ایوب تعلیم می‌دهد كه قوم خدا رنج می‌كشند. مفهوم اخلاقی اولیه‌ای كه ایوب از خدا داشت این بود كه " خدا ترسندگان خود را بركت می‌دهد و بی خدایان را تنبیه می‌كند. " اما سرانجام فهمید كه مفهوم او از خدا اشتباه بود و او نمی‌تواند كاملاً راهها و اهداف خدا را در ارتباط با رنج درك كند. ایوب مفهوم بسیار بزرگتری را از خدا درك نمود یعنی "‌ حاكمیت خدا "‌. خدا آنچه كه می‌خواهد انجام خواهد داد فقط بخاطر اینكه او خدا است. حاكمیت او بر رنج، ‌حتی رنج پیروان مطیعش، ‌كامل است خواه دلیلی برای آن بیابد یا نه . ایوب اعلام کرد، ‌" می‌دانم كه به هر چیز قادر هستی، و ابداً قصد ترا منع نتوان نمود " (ایوب 42: 2).
ارزیابی خود مهم است، اما وقتی مشكلات هجوم آورده، ما را احاطه می‌كنند، نیاز داریم كه نترسیم و فكر نكنیم كه اراده خدا را دنبال نكرده‌ایم. می‌توانیم باز هم خود را متعهد بسازیم كه در اراده خدا بمانیم و بگوییم "‌ نه اراده من بلكه اراده تو انجام بشود (متی 26: 39). شرایط هر طور كه باشد با ادامه محبت كردن خدا و مردم، ‌قلوب خود را در آرامش حضور خدا قرار می‌دهیم. خدا از قلوب ما بزرگتر است و او می‌داند كه " چرا " و" مدت "‌ هر موقعیت را می‌داند (اول یوحنا 3: 18 - 20).

با در نظر گرفتن نکات ذکر شده, شما چگونه اراده خدا را درک میکنید؟

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

خداوند به خودش بدهكار بود كه انسان را آفريد


خداوند به خودش بدهكار بود كه انسان را آفريد

جام جم آنلاين: (خداوند به انسان بدهكار نبود كه او را آفريد، ظاهراً خداوند به خودش بدهكار بود كه انسان را آفريد. دلش خواست شناخته شود.) اين جملات بخشي از سخنان تازه رحيم مشايي رئيس دفتر رئيس جمهور است.
به گزارش جام جم آنلاين خبرگزاري مهر متن دقيق بخش هايي از سخنان اسفنديار رحيم مشايي رئيس دفتر رئيس جمهور در آيين معارفه وزير جديد علوم و با حضور شخصيت هاي کشوري و اساتيد دانشگاهها را جهت اطلاع منتشر كرده است.
اسفنديار رحيم مشايي سه شنبه شب 17 شهریور 1388 برابر با 8 سپتامبر 2009 در مراسم توديع محمد مهدي زاهدي و معارفه کامران دانشجو وزراي علوم دولتهاي نهم و دهم در دانشگاه شهيد بهشتي و در بخشي از سخنانش با اشاره به اينکه علم از جنس نور است، در سخناني قابل تامل گفت: نمي خواهم فلسفي صحبت کنم ، ذوقي مي گويم. خداوند به انسان بدهکار نبود که او را آفريد. ظاهرا خداوند به خودش بدهکار بود که انسان را آفريد. دلش خواست شناخته شود. يک کسي را بايد خلق مي کرد که بتواند بشناسد. انسان اهميتش به همين علم است. اگر علم را برداريم انسان حذف مي شود. انسان را که حذف کنيم، ديگر نيازي به حذف خدا نيست ، زيرا خدا ديگر خودش حذف شده است.

www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100916936049

البته این تنها مشکل آقای مشایی نیست که در عین حالیکه اصرار به رد تثلیث در مبحث مسیحیت دارند، اما خود نیز در توصیف خدای واحدی که قائم به ذات خود بوده و بی نیاز مطلق نیز باشد، وا مانده اند.
اما گذشته از سخنان آقای مشایی، آیا اساساً انسان‌ قادر است‌ وجود خالق‌ خود را دقیقاً ادراک‌ کند؟
انسان‌ هیچگاه‌ نخواهد توانست‌ به‌ چگونگی‌ و ماهیت‌ وجود خالق‌ خود وقوف‌ و آگاهی‌ بیابد. اما خالقْ خود را تا آنجا که‌ برای‌ درک‌ انسان‌ مقدور بوده‌، شناسانده‌ است‌. همانطور که‌ یک‌ شخص‌ بالغ‌ به‌ هنگام‌ توضیح‌ یک‌ مطلب‌ پیچیده‌ به‌ یک‌ کودک‌، می‌کوشد موضوع‌ را در چارچوب‌ درک‌ و فهم‌ طفل‌ و در قالب‌ کلمات‌ قابلِ درک او تشریح‌ کند، خدا نیز در مورد بشر همین‌ شیوه‌ را به‌کار برد. کلمات‌ و اصطلاحاتی‌ که‌ خداوند در کتاب‌مقدس‌ برای‌ معرفی‌ خود به‌کار برده‌، الزاماً دقیقاً عین‌ ماهیت‌ او را بر ما آشکار نمی‌کند. ما فقط‌ "سایه‌ای‌" از وجود مبارک‌ او را می‌توانیم‌ بشناسیم‌. مهم‌تر از همه‌، باید این‌ واقعیت‌ را بپذیریم‌ که‌ آگاهی‌ ما از وجود خدا بسیار محدود است‌. او فقط‌ آن‌ مقدار از وجود خود را بر ما آشکار فرموده‌ که‌ ما قادر به‌ درکش‌ بودیم‌ و لازم‌ بود بدانیم‌.
آیا اعتقاد به‌ واحد بودنِ خدا، بدون در نظر گرفتن تثلیث، مسأله‌ای‌ را در خصوص‌ ذات‌ خدا حل‌ می‌کند؟
اساساً چرا باید چنین‌ مُعضلی‌ مطرح‌ باشد که‌ برای‌ اثباتش‌ لازم‌ باشد اینقدر تلاش‌ کرد؟ چرا باید ثابت‌ کرد که‌ سه‌ شخصیت‌ یا سه‌ اُقنومِ تثلیث‌ یک‌ خدای‌ "واحد" را تشکیل‌ می‌دهد؟ مگر اعتقاد به‌ واحد بودنِ خدا مسأله‌ای‌ را در خصوص‌ ذات‌ خدا حل‌ می‌کند؟ یعنی‌ اگر ثابت‌ شد که‌ خدا از لحاظ‌ عددی‌ "یکی‌" است‌، همه‌ چیز دربارۀ‌ او قابل‌ درک‌ می‌شود؟! تازه‌ ممکن‌ است‌ کسی‌ بپرسد یکتا بودن‌ خدا یعنی‌ چه‌؟ مثلاً اگر کسی‌ بگوید "فلان‌ کس‌ یگانه‌ و یکتاست‌"، همه‌ مسائل‌ در خصوص‌ او حل‌ شده‌ است‌؟ آیا "یکتا بودنِ فلان‌ کس‌" به‌ این‌ معنی‌ است‌ که‌ او یک‌ تکه‌ گوشت‌ به‌صورت‌ "توپ‌" است‌ و در درون‌ خودش‌ هیچ‌ تقسیم‌بندی‌ و اعضای‌ مختلف‌ ندارد؟!
این‌ سؤالات‌ به‌خودی‌ خود، مسأله‌ را روشن‌ می‌سازد. وقتی‌ می‌گوییم‌ فلان‌ کس‌ یکتاست‌ یا یکی‌ است‌، طبیعی‌ است‌ که‌ منظورمان‌ این‌ نیست‌ که‌ وجود آن‌ شخص‌ فاقد دست‌ و پا و اندام‌ها و اعضای‌ مختلف‌ است‌، بلکه‌ منظور این است‌ که‌ او دارای‌ "اراده‌" و "هویت‌" واحد است‌ و نظیر او نیست‌؛ یعنی‌ اینکه‌ تمام‌ اندام‌ها و اعضای‌ او در یک‌ مسیر و در جهت‌ تحقق‌ یک‌ هدف‌ فعالیت‌ می‌کنند. همین‌ امر در خصوص‌ خدا نیز صادق است‌.
کلمه‌ یا اصطلاح‌ "تثلیث‌" اساساً در کتاب‌مقدس‌ به‌کار برده‌ نشده‌ است‌. کلمۀ‌ یونانی‌ مترادف‌ با تثلیث‌، اولین‌ بار توسط‌ تئوفیلوس‌، اسقف‌ انطاکیه‌، به‌کار برده‌ شد. هدف‌ او این‌ بود که‌ خدا را آنطور که‌ در کتاب‌مقدس‌ معرفی‌ شده‌، به‌ فیلسوفانِ بت‌پرست‌ بشناساند. در نتیجه‌، طبیعی‌ است‌ که‌ سعی‌ ما نباید این‌ باشد که‌ اصطلاح‌ "تثلیث‌" را درک‌ یا تشریح‌ کنیم‌، بلکه‌ باید تعلیم‌ کتاب‌مقدس‌ را دربارۀ‌ ذات‌ و وجود خدا درک‌ کنیم‌. باید به‌ تمام‌ قسمت‌های‌ کتاب‌مقدس‌ رجوع‌ کنیم‌ تا ببینیم‌ راجع‌ به‌ خالق‌ چه‌ می‌گوید.
آنچه‌ که‌ از کتاب‌مقدس‌ به‌روشنی‌ استنباط‌ می‌شود، وجودِ یک‌ خدای‌ آفریدگار است‌. این‌ آفریدگار، یکتاست‌ و شریک‌ و همتا ندارد. در کتاب‌ آسمانی‌ تصریح‌ شده‌ که‌ این‌ خدا برای‌ انسان‌ "نادیدنی‌" است‌. اما در عهدعتیق‌ اشاراتی‌ هست‌ که‌ بعضی‌ از انسان‌ها، صورت‌ و شباهتی‌ از "همین‌" خدای‌ نادیدنی‌ را دیده‌اند. از این‌ بخش‌ها از عهدعتیق‌ روشن‌ است‌ که‌ گرچه‌ "آن‌"خدای‌ نادیده‌ در مکان‌ بلند خود در آسمان‌ قرار دارد، صورتی‌ قابل‌ رؤیت‌ از او بر بشر ظاهر شده‌ و با او سخن‌ گفته‌ است‌، در عین‌ حال‌ که‌ این‌ صورتِ قابلِ رؤیت‌، هم‌ذات‌ با آن‌ وجودِ نادیدنی‌ می‌باشد.
اما در عهدجدید این‌ مسأله‌ بسیار روشن‌ و واضح‌ می‌گردد. از انجیل‌ یوحنا باب‌ اول‌، آیات‌ ۱ تا ۱۸ روشن‌ است‌ که‌ وجودِ متبارکی‌ هست‌ به‌نام‌ "پدر". در آغوش‌ این‌ "پدر" وجود دیگری‌ هست‌ به‌نام‌ "پسر یگانه‌" (آیۀ‌ ۱۸). همانطور که‌ هر فرزندی‌ از ژن‌ والدین‌ خود می‌باشد و همۀ‌ خصوصیات‌ فیزیکی‌ و روانی‌ آنان‌ را به‌ ارث‌ می‌برد، این‌ "پسر یگانه‌" نیز تمام‌ خصوصیات‌ "پدر" را به‌ ارث‌ برده‌ است‌ و در اصطلاح‌ الهیاتی‌، "هم‌ذات‌" با اوست‌. پدر و پسر از یک‌ ذات‌ هستند؛ یعنی‌ هر دو به‌ یک‌ اندازه‌ از ذات‌ الهی‌ برخوردار هستند. به‌علاوه‌، طبق‌ همین‌ آیۀ ۱۸، می‌دانیم‌ که‌ این‌ "پسر یگانه‌" وظیفه‌ داشته‌ که‌ آن‌ "خدای‌ نادیده‌" را بر بشر آشکار سازد.
اما از همین‌ آیۀ‌ ۱۸ یک‌ نکتۀ‌ مهمِ دیگری‌ در خصوص‌ تثلیث‌ کشف‌ می‌کنیم‌. در این‌ آیه‌ آمده‌ که‌ «پسر یگانه‌ در آغوش‌ پدر است‌». این‌ عبارت‌ کاملاً روشن‌ می‌سازد که‌ پدر و پسر از نظر عددی‌ دو نیستند، بلکه‌ یک‌ هستند. پسر در آغوش‌ پدر است‌، یعنی‌ جزئی‌ از وجود اوست‌، در اوست‌، و از او جدا نیست‌. گرچه‌ از یکدیگر متمایز و قابل‌ تشخیص‌ هستند، اما دو نیستند، کمااینکه‌ خداوند ما نیز خود فرمود که‌ «من‌ و پدر یک‌ هستیم‌»، و یا جای‌ دیگر فرمود:‌ «من‌ در پدر هستم‌ و پدر در من‌ است‌» (یوحنا ۱۴:‏۱۱).
در رساله‌ به‌ عبرانیان‌ نیز به‌ ذات‌ الهی‌ اشاره‌ می‌کند و می‌فرماید:‌ «آن‌ پسر فروغ‌ جلال‌ خدا و مظهر کامل‌ وجود اوست‌ و کائنات‌ را با کلام‌ پر قدرت‌ خود نگه‌ می‌دارد...» (عبرانیان‌ ۱:‏۳، انجیل‌ شریف‌). پسر فروغ‌ جلال‌ خداست‌، یعنی‌ اشعه‌ و درخشش‌ جلال‌ خداست‌. همانطور که‌ اشعه‌ و نور خورشید از خورشید جدا نیست‌، پسر نیز از پدر جدا نیست‌. درضمن‌ می‌فرماید که‌ پسرْ مظهرِ کاملِ وجودِ خداست‌؛ یعنی‌ هرچه‌ که‌ خدا بود، او نیز بود.
همین‌ آیه‌ و نیز آیات‌ ۱ تا ۳ از باب‌ اول‌ انجیل‌ یوحنا به‌ یک‌ نکتۀ‌ دیگر درباره‌ خدای‌ پدر و پسر اشاره‌ می‌کنند. و آن‌ این است‌ که‌ پسر از جانب‌ خدای‌ پدر، عامل‌ آفرینش‌ بوده‌ است‌. به‌عبارت‌ دیگر، خدای‌ پدر، این‌ فکر کل‌، طرح‌ آفرینش‌ را ریخته‌، و پسر از جانب‌ او این‌ طرح‌ را اجرا کرده‌ است‌.
این‌ "پسر یگانه‌" که‌ فروغ‌ جلال‌ خدا و مظهر کامل‌ وجود اوست‌، در مقطعِ خاصی‌ از زمان‌، از "آغوش‌ پدر" به‌ این‌ جهان‌ آمد، "جسم‌ گردید" و برای‌ مدتی‌ معین‌ «میان‌ ما ساکن‌ شد» (یوحنا ۱:‏۱۴) تا «پس‌ از آنکه‌ آدمیان‌ را از گناهانشان‌ پاگ‌ گردانید، در عالم‌ بالا در دست‌ راست‌ حضرت‌ اعلی‌ نشست‌»(عبرانیان‌ ۱:‏۳).
درواقع‌، عیسی‌، پسر یگانۀ‌ پدر، برای‌ مدتی‌ از آغوش‌ پدر جدا شد، به‌ این‌ جهان‌ آمد و باز جهان‌ را گذارد و به‌ آغوش‌ پدر بازگشت‌. در همه‌ حال‌، حتی‌ زمانی‌ که‌ پسر یگانه‌ در جسم‌، در این‌ جهان‌ بود، خدای‌ پدر، این‌ فکر کل‌، در آسمان‌ بر کرسی‌ اقتدار نشسته‌ بود و همه‌ چیز را تحت‌ کنترل‌ داشت‌.
حال‌، اگر به‌ این‌ شکل‌ به‌ مسألۀ‌ تثلیث‌ و پسر خدا بودنِ عیسی‌ بنگریم‌، مسأله‌ کمی‌ ساده‌تر از اثبات‌ فلسفی خودِ تثلیث‌ می‌گردد. یک‌ خدا هست‌، پسر در آغوش‌ اوست‌ و روح‌القدس‌ نیز روح‌ اوست‌، همانگونه‌ که‌ روح‌ انسان‌ چیزی‌ جدا از وجود او نیست‌. پس‌ سه‌ خدا وجود ندارد. پدر و پسر و روح‌القدس‌ هر سه‌، وجودِ یک‌ خدای‌ واحد را تشکیل‌ می‌دهند.